Emirate_y

ابعاد تحمیل هویتِ ایرانی بر جزایر سه گانه

آنچه که حکومت صفوی ایران در جزیره ابو موسی و نسبت به ساکنان آن در سال 1992 انجام داد، اقداماتی است در راستای شروع عملی تطبیق پروژه ی “ایرانیسم” در جزیره عربی و از بین بردن هویت اماراتی آن به منظور جعل هویت جدید صفوی برای آن است، لذا این جزیره را از نظر تقسیمات اداری به استان هرمزگان الحاق نمود. این اقدام به عنوان اعلام  رسمی حاکمیت ایران بر این جزیره به شمار می آید و نشان می دهد که رژیم صفوی ایرانی به یادداشت تفاهم دو جانبه در مورد تعهدات سیاسی، حقوقی و اخلاقی پایبند نیست.

بدتر از آن اینکه، علیرغم پشتیبانی تمام کشور های عربی و اغلب کشور های جهان حتی کشورهای دارای منافع مشترک با ایران از ارجاع این پرونده به دادگاه بین المللی یا سازمان ملل متحد، ایران آن پیشنهاد را رد کرد. بدون شک،  این چانه زنیها و شانه خالی کردن ایران جهت اتلاف وقت، شامل یک سری بحث ها و گفتگوهای بیهوده برای طرف امارات متحده عربی و مفید ومثمرثمر برای طرف ایرانی خواهد بود.

امارات متحده عربی از طرح خواسته ی خود در بازستاندن جزایر سه گانه در دو سطح عربی و جهانی عقب ننشسته و در همین راستا در ژوئن 1999م، وزارت امور خارجه امارات، یادداشت مفصلی به نام “موضوع اشغال جزایر اماراتی طنب کبری و طنب صغری و ابو موسی توسط ایران” را به اتحادیه عرب ارسال کرد. در آن یادداشت، چگونگی اشغال این جزایر توسط شاه ایران و اقداماتی که بعد از آن توسط حکومت ایران انجام شده شرح داده شده است. همچنین در مورد معرفی ایران به عنوان متجاوز و ناقض قوانین بین المللی از سوی سازمان ملل متحد توضیح داده شده است. جمعیت عمومی سازمان ملل متحد در قطعنامه های شماره 2625 دوره 25 سال 1970 در مورد اصول حقوق بین المللی در روابط دوستانه و همکاری میان کشور ها و نیز قطعنامه شماره 3314 دوره 29 سال 1974م در مورد معرفی کردن متجاوز، شرح داده است.

 دولت صفوی ایران در مساله اشغال جزایر به هیچ حرفی اهمیت نمی دهد و تنها به دنبال هدف خود در تطبیق پروژه “ایرانیسم” بر جزیره ابو موسی می باشد. بازدید تحرک آمیز رئیسِ سابق محمود احمدی نژاد از جزیره ابو موسی شاهدی قوی بر این رویکرد ظالمانه و تاکیدی بر این پروژه ی باطل به شمار می رود. در واقع سفر محمود احمدی نژاد به این جزیره، گام بی سابقه بود که قبلا تنها توسط محمد رضا شاه پهلوی برداشته شده بود. این گام یک هجوم آشکار به احساسات مردم امارات بطور خاص و مردم عرب بطور عام می باشد.

هر اقدامی که خامنه ای از دهه نود قرن گذشته تا کنون در جزایر اماراتی اشغال شده، انجام داده، در واقع امتداد سیاست هایی بود که خمینی (1979-1989) دنبال می کرد. خامنه ای در طول مدت حکومت خود به دنبال ایجاد بهانه های واهی برای لغو توافقنامه ی دوجانبه به منظور تحمیل حاکمیت ایران بر جزیره ابو موسی بود به همان صورتی که با جزیره طنب کبری و طنب صغری انجام دادند. حاکمیت قهری ایران بر جزیره، به معنای آماده شدن برای تطبیق رسمی پروژه ی ایرانیسم بر جزیره می باشد.

رژیم اسلامی خمینی این پروژه را با برنامه ریزی و حساب و کتاب شده انجام می داد. از جمله این برنامه ها: ایجاد یک مرکز نظامی برای ذخیره کردن سیستم های موشکی در بخش وابسته به کشور امارات، مجبور کردن مسافران به ورود وخروج از و به جزیره از طریق یک ایستگاه ایرانی و برخورد گشتهای نظامی ایرانی با پلیس کشور امارات در بازارها و خیابان های جزیره می باشند. همچنین به منطور تشویق ایرانیان برای مهاجرت و زندگی کردن در این جزیره یک مسیر هوایی میان شهر بندر عباس و جزیره تاسیس شده است. متعرض شدن ناوگان دریایی نظامی ایران به قایق های ماهیگیری متعلق به اتباع کشور امارات متحده عربی در آبهای منطقه ای امارات و بازجویی و مصادره قایقهای آنها از اقدامات دیگر ایران در راستای تطبیق پروژه ی ایرانیسم می باشد.

نظام صفوی ایران از دهه ی هشتاد قرن بیستم بدنبال ایجاد زمینه ای بود تا آن را قادر سازد که در آینده، پروژه ی ایرانیسم را بر جزیره ابوموسی تطبیق کند. رسانه ها در آن دوره به جنگ اول خلیج عربی میان عراق و ایران (1980-1988)که به پیروزی عراق منجر شد، مشغول بودند و اقدامات و شیوه های تحریک آمیز و توهین آمیز نظام صفوی ایران نسبت به مردم امارات در جزیره ابوموسی را تحت پوشش قرار نمی دادند. پس از پایان جنگ، ایران جهت گسترش منطقه تحت اشغال خود در جزیره، باند فرودگاه را ساخت  وبه منطقه ی تحت حاکمیت امارت شارجه تعدی کرد.

رژیم ایران با تقویت حضور نظامی خود در جزیره ابو موسی، نیت مخفی خود در تطبیق پروژه ی ایرانیسم خود بر جزیره را دنبال می کند. رژیم ایران، علت حضور نظامی خود در این جزیره را تقویت امنیت خود در برابری هر گونه عملیات نظامی ایلات متحده در آینده و بعد از جنگ دوم خلیج میان عراق و نیرو های ائتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا (1990-1991)که باعث نابودی عراق و تسلط حضور نظامی امریکا بر منطقه ی خلیج عربی شد، عنوان می کند. ایران تصور می کرد که حضور نظامی امریکا در منطقه، امارات متحده عربی را در بازیابی جزایر سه گانه اش یاری خواهد کرد.

وقایع و حوادث در دو دهه گذشته ثابت کرده است که استناد ایران به این دلایل بی پایه واساس بود چون که هیچ یک از ادعاهای ایران در این زمینه تاکنون رخ نداده است. بنا بر این هم اکنون، عمامه های حاکم بر ایران با نظام های سیاسی قبل از خود، از لحاظ همگرایی و همسوییِ منافع با کشورهای غربی به قیمت ضربه زدن به منافع کشورهای عربی، هیچ تفاوتی ندارند. بلکه رژیم کنونی حاکم بر ایران با ارتکاب هر عملی تحت پوشش مذهب بر ضد اسلام و عرب از قبیل دروغ گویی، تقلب، فریب، جعل و حقه بازی، خطرناکتر از  نظام های قبلی ایران به شمار می رود.

از جمله دروغ های ایرانی در مورد جزایر سه گانه اماراتی که همواره در رسانه های رسمی خود منتشر می کند چیزی است که در سایت مجله ی “ديفنس نيوز” امریکایی آمده است که به نقل از یک مقام مهم اماراتی از وجود یک توافقنامه ی پنهانی میان امارات و ایران در کشور عمان و با میانجیگری رهبران عمانی خبر می دهد. طبق این ادعا این توافقنامه در روز سه شنبه  24-12-2013 همزمان با دیدار ولیعهد ابو ظبی ومعاون فرمانده عالی نیروهای مسلح امارات متحده عربی شیخ محمد بن زاید آل نهیان با سلطان قابوس بن سعید در کشور عمان نهایی شده است.

این منبع نشان می دهد که نکات تکمیلی توافقنامه دو جانبه در خصوص جزیره ی طنب کبری و طنب صغری به اتمام رسیده و در خصوص جزیره ی ابوموسی در حال رسیدن به یک حل و فصل نهایی است. منبع مذکور افزود که ایران، حقوق بستر دریای اطراف جزایر سه گانه را حفظ می کند و امارات متحده عربی با داشتن قرارداد حاکمیت بر سرزمین، از این مزیت برخودار خواهد شد. همچنین در این راستا، عمان یک موقعیت استراتژیک در راس مسندم کوهستانی که مشرف بر خلیج عربی است، به ایران تقدیم خواهد کرد. بر اساس این توافقنامه عمان قادر خواهد بود که از طریق خط لوله ای که قرار است دو سال آینده احداث شود، نفت و گاز دریافت کند. همچنین کشور عمان جهت انجام اقدامات لازم جهت کاهش نفوذ سعودی عربی در منطقه از ایران و امریکا چراغ سبز دریافت کرده است.

این توافقنامه “مورد ادعا”، ایرانی کردن پنهان جزایر اماراتی از یک سو ودروغ های رژیم ایرانی از سوی دیگر را آشکار می کند. مطرح کردن تابعیت بستر دریا برای ایران و اطراف وبالای آن برای امارات متحده عربی، همانند پیشنهاد صهیونیست درباره “مسجد اقصی”  می باشد که مفاد آن، بالای سرزمین مسجد اقصی را از آنِ فلسطینیان و زیر آنرا متعلق به اسرائیلیان می داند.

ادخال کشور عمان در توافقنامه جزایر اماراتی و نگرش خصمانه واضح بر ضد کشور سعودی، ما را به درک ایده ی اتحادیه خلیجی که پادشاه سعودی عبد الله بن عبد العزیز در نشست شورای همکاری خلیج عرب که در اواخر سال 2011 در ریاض برگزار شد، وامی دارد. این اتحادیه، کشورهای خلیج عربی را با توجه به رویدادها و تحولات موجود در جهان عربی و منطقه ای و بین المللی، به مرحله ای فراتر از “همکاری” و تا رسیدن به مرحله ی “اتحادیه” دعوت می کند. کشور های عضو شورای همکاری خلیج عربی به استثنای محافظه کاری امارات و کشور عمان، از این ایده حمایت کردند. بنابرین ایران تلاش دارد تا با ایجاد اختلاف میان کشورهای خلیج از طریق  ایجاد تفرقه سیاسی میان آنها، مانع از رسیدن آنها به یک اتحادیه شود.

در هر صورت، ابعاد پروژه ی ایرانیسم در جزایر سه گانه  تنها به موقعیت جغرافیایی مهم آنها در گلوگاه استراتژیک خلیج عربی محدود نمی شود بلکه ثروت های معدنی و چاه های آب شیرین و برداشت خرما در ابوموسی را نیز شامل می شود. همچنین در شمال شرقی این جزیره، معادن فلزی اکسید آهن قرمز، آماده جهت استخراج وجود دارد که در ساخت پوشش ضد فولاد از آنها استفاده می شود. علاوه بر آنها ثروت های طبیعی دیگری مانند سولفات آهن و گوگرد نیز وجود دارند. همچنین در مکان های دریایی وابسته به این جزیره نفت نیز کشف شده است. اولین بار، شرکت “نفت الهلال” در سال 1972م یک چاه نفتی در حدود 11 کیلومتری بیرون این جزیره کشف کرد و نام “مبارک” بر آن گذاشت. در سال 1973م چاه نفتی دیگری،  2 کیلومتر دورتر از چاه اول اکتشاف و نام “مبارک2″ بر آن نهاد. در سال 1974م چاه سوم به نام “مبارک 3″ و در سال 1975م چاه دیگری به نام “مبارک4″ کشف شد. شرکت “نفت الهلال” به شرکت ” نفت و گاز بوتیس ” بر می گردد که از سال 1972م بر اساس حق امتیازی که شيخ خالد بن محمد القاسمي (1965-1972) به آن اعطا نموده، به کار استخراج نفت مشغول است.

وضعیت زندگی و اجتماعی در جزیره ابو موسی در حال حاضر به دو بخش تقسیم می شود: بخش اول ایرانیان اشغالگری را شامل می شود که با داشتن همه ی خدمات بهداشتی، آموزش و پرورش و تمام اسباب راحت معیشت، زندگی می کنند. در بخش دوم امارتی ها ساکن هستند که از سختی، فقدان خدمات، تاخیر در آموزش و پرورش، ضعف بهداشتی و حتی عدم وجود خدمات شبکه اطلاعات “اینترنت” رنج می برند. ایران با در مضیقه قرار دادن ساکنان اصلی این جزیره، آنها را به ترک جزیره وا می دارد. از جمله اقدامات منفی که ایران در حقشان اعمال می کند؛ پس زدن هر گونه درخواست آنها جهت انتقال اسباب و ادوات لازم زندگی به جزیره می باشد.

روزنامه “گلف نیوز” اماراتی طی گزارشی در تاریخ 7-7-2012 به نقل از ساکنان جزیره ابوموسی می نویسد:”مقامات ایران جهت تغیر بافت جمعیتی، اقدام به آزار و اذیت آنها و در تمام جزئیات زندگی روزانه دخالت می کند. ایاب و ذهاب به جزیره را سخت کرده و مانع از ساخت امکانات و قرار دادن تجهیزات توسط آنها می شود. لذا تعداد ایرانیان در این جزیره به سه برابر شهروندان و مهاجران تبدیل شده است. ساکنان امارات در این جزیره می گویند که مقامات ایرانی برای برافراشتن پرچم امارات در هر نقطه از این جزیره اجازه صادر نمی کنند. آنها افزودند که هیچ بیمارستانی در این جزیره جز یک کلینیک پزشکی کوچک که حالات دشوار را به بیمارستان های شارقه منتقل می کند، وجود ندارد”.

علیرغم داشتن قدرت بزرگ نظامی لیکن امارات متحده عربی، حل و فصل مسالمت آمیز مسئله ی جزایر ومذاکرات دوجانبه را بر رویارویی نظامی با ایران ترجیح می دهند. منتها روش سیاست آرام و عقلانی در قبال ایران برای سالهای زیادی هیچ سودی به همراه نداشت. همچنین ایران، ارجاع پرونده به دادگاه بین المللی جهت حل و فصل مساله را رد می کند. موضع رسمی سست وضعیف کشور های عربی از جمله عدم توافق در تاسیس اتحادیه خلیج عربی مزید بر علت شده است. بنابرین به نظر می رسد که سیاست و روش تطبیق “ایرانیسم” بر جزایر اماراتی به طور مداوم و بدون هر گونه وقفه ای در جریان می باشد و اگر کشورهای عربی آن را متوقف نکنند، شاید به فراتر از این هم برسد.

 

د. عماد الدين الجبورى

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

اشتراک گذارى !