komeiny

اسلام خمینی و اسلام اخوانی؛ بهانه ای برای حکمرانی

“اسلام خمینی” بهانه ای برای دیکتاتوری:

دیکتاتوریها هر کدام به بهانه ای، جنایت ها و سرکوب های خود را بر مردم تحت سیطره ی خود اعمال می کردند. آنها با استفاده از نقطه ضعف ملتها و یا با سوء استفاده از احساسات یک ملت نسبت به موضوع خاص، همیشه برای خود یک دائره ای مقدس خلق می کردند تا با مصون ماندن از انتقادها و با خیالی راحت سیاستهای ضدبشری خود را پیاده کنند. برای اینکه از به قدرت رسیدن دیکتاتورها در هر نقطه از جهان جلوگیری کنیم، باید با بهانه ها ودلایل آنها جهت حکمرانی آشنا شویم چرا که تمام آنها از یک مشرب نشات می گیرند.

در دوران مدرن و عصر ارتباطات، دیگر عناصر و ابزارهای دیکتاتوری های قدیم، تاثیر خود را از دست داده اند اما با نگاهی ریزبینانه برخی از مِتدهایی را می یابیم که دیکتاتورها در جامعه ی امروزی توانستند به نوعی از آنها بهره جویند. یکی از مهمترین آنها، ابزار “دین و مذهب” می باشد که در قالب دیکتاتوری پیچیده ای بنام “دیکتاتوری ولایت فقیه” نمود پیدا کرده است. دیکتاتور ولایت فقیه با خلق تسلسل ولایت و ارتباط خود به آن، خود را دارای تفویض خدایی برای حکمرانی می دانند. 

آنها در ابتدا با بهره گیری از احساسات دینی ملتها در ایران و با سوء استفاده از ضعف و تنگدستی آنها، به استفاده ی گسترده از حربه “دروغ” پرداختند و توانستند بر انقلاب ملتها در ایران چیره شوند و به مرور زمان حکومت خود را تقویت کنند. از مهمترین دروغ های آنها برای سرقت انقلاب، همانا وعده های بی پایه و اساس آب و برق و اتوبوس های مجانی بود.

این دیکتاتوری در طول حیات 35 ساله خود نشان داد که هیچوقت برای حیات و زندگی انسان ارزشی قائل نبود و از همان ساعات اولیه چیره شدن برانقلاب حمامی از خون به راه انداختند. تصفیه های هزاران نفر از مخالفین سیاسی و تحریک و جنگ ایران علیه عراق و سرکوب مستمر جنبش ملتهای ایران و اعدام متداوم فعالان آنها از نمونه های بارز جنایت های دیکتاتوری اسلام خمینی است. این دیکتاتوری با دروغ و بهانه های واهی، به چپاول اقلیم های واقع در جغرافیای ایران نموده و با گسترش سازمان یافته فقر و جهل و اعتیاد زمینه را برای طولانی شدن حکمرانی خود مهیا کرده اند.

اسلام از نوع شیعی آن در قرن اخیر و از نوع خمینیسم آن در سه دهه گذشته تاثیر منفی فزاینده ای بر جنبش ملتهای واقع در جفرافیای ایران به طور خاص و ملتهای منطقه به طور عام داشته است. اگر بدقت حوادث قرن اخیر را مورد مطالعه قرار دهیم متوجه خواهیم شد که مراجع تقلید شیعه، نقش عمده ای در شکل گیری نظام پهلوی داشته اند و با نائب امام زمان نامیدن رضا شاه از هر گونه مقاومت بر ضد وی برحذر داشتند.

  

“اخوان المسلیمن سنی” نسخه ای برابر با اصل از “اسلامشیعی خمینی” :

اخوان المسلمین و اسلام آنها پیوندهای محکمی با ولایت فقیه و اسلام خمینی، دارند. اخوان المسلمین در ایران، حتی قبل از جمهوری ولایت فقیه نیز طرفداران سرسختی مانند علی شریعتی و آل احمد داشته است. اخوان المسلمین و ولایت فقیه خمینی هر دو با ترویج بنیادگرایی و خشونت، از استقرار هر گونه امنیت و آزادی در منطقه جلوگیری کرده و می کنند. اسلام خمینی با رسیدن به قدرت توانست این خشونت را وارد چرخه ی حکومتی کند و نوع مخوفی از تروریسم دولتی را به ثمر برساند. تروریسم دولتی نظام خمینی خود بحثی جداگانه می طلبد و تنها از دو نمونه وحشتناک آن یعنی قتلهای زنجیره ای روشنفکران در داخل ایران و ترور و سرکوب آزاداندیشان و دانشمندان ملت عراق نام می بریم.

اگر از نظر تاریخی، شبکه مخفی اخوان المسلمین را بررسی کنیم خواهیم دید که خشونت و ترور در این گروه، ریشه دارد. این اندیشه با تفکر سید قطب آغاز گشت. سید قطب از یک منظر بنیانگذار تئوریک جریان نو بنیادگرایی به شمار می رود. «این اندیشه که جامعه ی بشری و شکل کنونی اش، جاهلی است و حتا کشورهای اسلامی در حاکمیت طاغوت قرار دارند اساساً از جانب سید قطب (1966-1906)  عرضه شده است. وی در کتاب “معالم علی الطریق” وجود شبکه های مخفی و نیروهای پیشتاز مبارز در جهت دگرگونی “نظام جاهلی و جای گزینی نظام اسلامی” را تجویز کرده بود (افغانستان، ظهور و سقوط بنیادگرایی، محمد قراگوزلو).

این خشونت ها و ترورها لزوما بر علیه دولت سیاسی نیست، بلکه چه بسا بنابرضرورت برضد مردم بی گناه نیز صورت گیرد. در تلقی خمینی و اخوانی، خشونت ذاتا مقدس است و ربطی به هدف آن خشونت ندارد.

  

رابطه اخوان المسلین و ولایت فقیه و زمینه های مشترک آنها:

اخوان المسلمین و اسلام خمینی هم در اصول ومنشاء و هم در ظواهر اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند. آنها در طول زمان تاثیر و تاثر زیادی بر همدیگر داشته اند. قبل از سرقت انقلاب ملتهای واقع در جغرافیای ایران در سال 79 توسط ولایت فقیه، خمینی و همفکرانش تحت تاثیر دائم سیدقطب و شبکه اخوان المسلمین بودند. در واقع آنها نظریه حکومت دینی را از اخوان المسلمین به استعاره گرفتند و توانستند بر ملتهای ایران تحمیل کنند. پس از انقلاب نیز بده بستانهای اخوان المسلمین و ولایت فقیه، به شکلی کم یا زیاد و بر اساس مقتضیات زمانی ادامه پیدا کرد. بعد از خمینی، خامنه ای نیز با ترجمه ی تالیفات سید قطب به فارسی، این همزه ی وصل بین دو جریان تمامیت خواه و دیکتاتور مآب را حفظ کرد.   

خامنه ای به عنوان شاگرد ارشد اخوان المسلمین در واحد ایران ؛ ممکن است به پس و پیش کردن وقایع ، یا ، بنا به خصلت های این جماعت ، به نفی واقعیت ها بپردازد، اما می داند که آخوندهای همراه و همکار خمینی ، بنیادهای سرکوبی و شیوه های ریاکاری و خشونت و ضرب و شتم و مانورهای مرحله ای را ، از سازمان جهانی اخوان المسلمین آموخته اند. درست به همان شیوه ای که اعضا و هواداران اخوان المسلمین در قاهره و سایر شهرهای مصر علیه جمال عبدالناصر خود را در هیئت های اتحادیه ها و انجمن های اسلامی سازماندهی کردند و دست به خشونت های هولناک زدند ، پان اسلامیست های ایران نیز پس از پرتاب شدن به قله قدرت توانستند خود را علیه نیروهای آزادیخواه و دموکرات و کمونیست سازماندهی کنند . (اسلامیست های ایرانی و اخوان المسلمین، فریدون گیلانی)

سایت تفسیر آفتاب نزدیک به رهبر ایران می نویسد: در طول دوران 35 سال اخیر اخوانی ها در هر کجا که بوده اند از انقلاب اسلامی و خمینی و خامنه ای با صراحت تبلیغ کرده اند کما این که رهبران اخوان در طول ۸۷ سال حیات اخوان المسلمین همواره مورد تکریم و احترام رهبران شیعی ایران بوده اند.

اخوان المسلمین جزء اولین کسانی بود که با تایید انقلاب اسلامی ایران، آنرا الگویی برای مبارزات خود برضد دولت مصر دانستند و انقلاب اسلامی ایران را سرمشقی برای همه مسلمانان دانستند. همچنین آنها اولین گروهی بودند که جهت تبریک پیروزی انقلاب نزد خمینی آمدند.

بعد از پیروزی انقلاب، اخوان المسلمین کتابی با عنوان ” خمینی راه حل آلترناتیو اسلامی” به قلم فتحی عبدالعزیز چاپ و منتشر کرد که در این کتاب در مورد انقلاب ایران آمده است:”انقلاب خمینی ، مبارزه یک گروه اسلامی برضد گروهی دیگر نمی باشد، بلکه مرکز ثقل ارزش‌ها و عقیده های مشترکی است که همه مسلمانان را به وحدت فرامی‌خواند”. (اسلامیست های ایرانی و اخوان المسلمین، فریدون گیلانی)

 در دوران رهبری محمد مهدی عاکف، مواضع اخوان المسلمین در مورد ایران و شیعه، بسیار خوب بود بحدی که باعث بروز اختلافات داخلی در این سازمان گردید. اخوان المسلمین حتی از ساخت بمب اتم توسط ایران حمایت کردند.

 عاکف در مصاحبه‌ای با روزنامه کویتى النهار گفته بود: “چه مانعى دارد که مذهب شیعه گسترش یابد؟ سازمان کنفرانس کشورهاى اسلامى ۵۶ عضو سنی مذهب دارد، حالا چرا باید از تنها کشور شیعه جهان ترسید؟

همچنین سید هادی خسروشاهی از محققان ایرانی اخوان المسلمین، از قول رهبران اخوان المسلمین می گوید که اخوان المسلمین حاضر است ده ها هزار سرباز برای دفاع از حزب الله اعزام کند.

 اخوان المسلمین و ولایت فقیه هدف مشخص ومشترکی دارند و آن استخدام دین جهت رسیدن به قدرت می باشد و سپس از دین جهت طولانی نمودن عمر حکومت خود بهره می گیرند. آنها در مانیفیست های سیاسی خود از واژه های زیبای همانند مردمسالاری، انتخابات و رای مردم جهت عوامفریبی استفاده می کنند اما با دادن نقش اساسی به گروههایی مانند مرجعیت دینی و قراردادن همه اختیارات قانونگذاری در دست آنها عملا استبداد مخوف دینی را پایه ریزی کردند. بر اساس برنامه سیاسی اخوان المسلمین نظام مطلوب آنها همان نظام سیاسی دینی در ایران است.

اخوان المسلین نه تنها در ایدئولوژی و اهداف، بلکه حتی در ساختار ظاهری سیاسی نیز تشابه زیادی با یکدیگر دارند. آنها همانند نظام ولایت فقیه، بالاترین منصب را “مرشد” می نامند. بنابراین با توجه به مباحث مطرح شده، این دو گروه خشونت طلب دینی را می توان دو روی یک سکه نامید. در واقع آنها نسخه ای برابر با اصل از همدیگر در دو دنیای متفاوت شیعه و سنی هستند

بنابراین بر همه ملتهای عربی لازم است که با مرور تجارب ملتهای تحت ستم ایران از نظام خشونت طلب دینی حاکم، از تکرار این سناریو در کشورهای خود جلوگیری کنند. ملتهای عرب کافیست به رنجهای برادران عرب خود در اقلیم الاحواز نظری افکنند تا عمق سبوعیت و درندگی این نظام مدعی اسلام برایشان آشکار گردد. اسلامِ خمینی حتی زبان عربی را از ملت عرب الاحواز دریغ می کند و شاعران ودوستداران احیای زبان قرآن را به چوخه های دار می فرستد که اعدام اخیرِ دو روشنفکر و شاعرِ عرب، نمونه ای از این اعدام های دسته جمعی اسلامِ خمینی است. حال که فرزندخوانده ی اخوان المسلمین یعنی خمینی با بیرحمی و خونریزی، تصویر مدینه ی فاضله ای که در ابتدا برای مردم تصویر کرده بود را با سرکوب و اعدام و فقر گسترده در داخل و ترور دولتی و بهم ریختن نظم منطقه ای در خارج، نابود کرد، در صورتیکه پدرخوانده، یعنی اخوان المسلمین بر مسند حکومت روند، دیگر چه انتظاری می توان از آنها داشت.

 

قیس التمیمي

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

مطالب مرتبط: ايرانديكتاتور

اشتراک گذارى !