Iran_kart

جنگ نرم و مرگ تدریجی ملت های غیر فارس

قدرت سخت يعنی توانايی ايجاد زور و اجبار كه از اقتدار نظامی يك رژیم ناشي مي‌گردد.كاربرد آن با استراتژی تهديد، اجبار، فشار و به‌كارگيری ادوات و ابزار نظامی همراه است. این ابزار سخت که نظام فارسیسم در جغرافیای ایران از سال 1925 بکار گرفته است نه تنها نتوانسته است خواستههای نظام حاکم را برآورده کند بلکه خلاف آن، مبارزه ملت های غیر فارس روان تر شده و مردم آگاه تر گشته اند. استفاده از این قدرت موجب انسجام و همبستگی درونی ملت ها علیه نظام حاکم شده و قدرت مقابله را افزايش داده است. ضمن اینکه برای رژیم ایران آشکار شد صحنه نبرد محدود نیست و با شکست یا سرکوب یک حرکت مبارزه طلب، حرکتی دیگر شکل می گیرد.

امروزه  اکثر کشورهای جهان، برای مقابله با دشمن از قدرت جديدی با عنوان “قدرت نرم” استفاده می کنند و آن را  پيشانی دو قدرت شناخته شده (قدرت سخت و قدرت اقتصادی) خود قرار می دهند. مهمترین ممیزه قدرت نرم این است که با به‌كارگيری آن، اهداف استراتژيك و مهم را  با کمترین هزینه می توان تعقیب نمود.

 

جنگ نرم و نبرد ملت های غیرفارس

در سال‌های اخير، قدرت نرم و مفاهيم هم‌نشين و مرتبط آن مانند آسيب نرم، تهديد نرم، انقلاب نرم، جنگ نرم و براندازی نرم در گفتمان خارجی وداخلی امنيت ملی كشورها جايگاه خاصی يافته و سرمايه‌گذاری كلانی بر روی آن انجام شده است. در ابتدای امر این “جنگ پنهان” در راستای براندازی نرم و سقوط بعضی کشورها صورت گرفت. لکن استفاده آن متنوع تر شده و در حال حاضر، این قدرت در حکومت های مستبد در راستای توجیه استبداد داخلی و حفظ امنیت و سلطه خویش بکار گرفته می شود.

رژیم فارسیسم ایران، پس از ناكامی در رويكرد جنگ سخت که به کشتار هزاران انسان بیگناه از ملت های پنج گانه در جغرافیای ایران انجامید؛ عملا نتوانست سیاست همسان سازی خود را عملی نماید، سپس سیاست یا رويكرد جنگ نرم را وارد كارزار نمود و علیرغم بالارفتن آگاهی این ملت ها وشناخت هویت و ارزش خویش که در سایه انقلاب ارتباطات و سرعت حمل ونقل و تکنولوژی پویا صورت گرفت؛ پیوسته نظام فارسیسم سعی دارد اركان هویتی این ملت ها را مورد هدف قرار دهد. در طی سه دهه، فعاليت گسترده ای را در حوزه رسانه‌ای، دانشگاهی، دانشجويی، روشنفكری و عرصه‌های توليد و توزيع انديشه (قدرت نرم) برای خويش فراهم سازد و اپوزيسيون وابسته به خود (یا دلالان فارس) را به ‌عنوان نماد جعلی “مخالف” جایگزین ملت های غیر فارس معرفی نمود.

اکنون راهبرد بلند مدت این رژیم در سرکوبی مبارزه علیه ملت ها را می توان، تهاجم فرهنگی، از طریق جنگ نرم ياد کرد و سعی دارد طوری عمل نماید تا نگرانی‌ این ضربه های مهلک هویتی – ارزشی، در هياهوی اعدام ها، زندانی، فقر و بحران سیاسی خارجی، به فراموشی سپرده شود. بنابراين ضروری است تا این مطلب به طور کاملا دقیقی باز نگری شود و با فهم میزان زیان­دهی در مبارزه ملت ها و جايگاه آن در استراتژيك نظام حاکم، به نحو جدی با آن مقابله کرد.

 

تکنولوژی، ارتباطات ومبارزه ملت های غیر فارس

در دهه ی اخیر که تکنولوژی عمومی تر گشت تغییراتی در سیاست سرکوبی خواسته ها و مبارزات ملت های غیر فارس از سوی رژیم حاکم صورت گرفت. این رژیم ضمن بکارگیری “سیاست های نرم” در قالب” قدرت نرم” سعی دارد برای شکست تمام عیار جنبش ها و انقلاب های داخلی که شدیدا امنیت نظام را به چالش کشانده است استفاده نماید. نکته اساسی که مد نظر باید قرار گیرد این است که علیرغم استفاده ملت های غیر فارس از ابزاری مانند “تکنولوژی پویا و ارتباطات” که موجب بالا رفت آگاهی آنها گشته است؛ همزمان قدرت، اقتصاد وصحنه عملیاتی استفاده از این “تکنولوژی و ارتباطات” برای نظام در راستای براندازی تفکرات استقلال طلبانه این ملت ها، غیر قابل مقایسه است و جایگاه بالاتری دارد. در حال حاضر نظام با استفاده از قدرت نرم و از طريق توليد و توزيع آموزه‌ها و ارزش‌های خویش، بنيان‌های ارزشی و اركان حمايتی و در نهایت این ملت ها و جنبش های آنان و گروههای مبارزه طلب آنها را هدف قرار داده و آن را در راستای سیاست و اهداف خويش تغيير می‌دهد. اين گونه تغييرات معمولاً از زيرساخت‌ها و شبكه‌های توليد و توزيع انديشه‌ها و هنجارها و خصوصاً حوزه‌های آموزشی، فرهنگی و رسانه‌ای عمل می کند.

در استفاده از این قدرت، بر خلاف قدرت سخت؛ مخاطب غیر فارس نه از روی اجبار و اكراه، بلكه با رضايت‌مندی تن به قدرت جديد می‌دهد. یعنی اینکه به جای تحميل و ناگزير كردن مخاطبان، آنان را متقاعد و همسو مي‌سازد و هر نوع مانع يا انگيزه مقاومت ملی، هويتی را از ذهن مخاطب باز می ستاند. همانگونه که “نای” معتقد است در قدرت نرم بر روی “ذهن” و “رفتار” سرمايه گذاری می‌شود.

 

قدرت نرم و کاربرد داخلی آن

 بر این اساس و بر خلاف نظریه پردازان بزرگ جهان می توان پی برد  که قدرت نرم نه تنها در مبارزه کشورها کاربرد دارد، بلکه نظام های توتالیتر و مستبد مانند رژیم ولایت فقیه در ایران برای بسط سلطه خویش از این قدرت وتوانایی ها و امکانات سود می برد و با بكارگيری ابزاری چون فرهنگ، آرمان يا ارزش‌های اخلاقی (همانند مراسم عزاداری ایام عاشورا، تدریس زبان فارسی، جعل تاریخ مشترک دروغین، هویت سازی، ایجاد حافظه مشترک بین ملت ها)، به صورت غيرمستقيم بر منافع يا رفتار يا موجوديت ديگر ملت های غیر خودی  اثر می‌گذارد.

در این بین سلطه استبدادی فارسیسم ولایت فقیه، با استفاده از سه قدرت یعنی “قدرت سخت، قدرت اقتصادی و قدرت نرم وبا آرایشی دقیق، هجومی سخت برای یکسان سازی هویتی و فرهنگی وملی پیاده کرده است لکن نقش كليدی و راهبردی بر قدرت نرم استوار است. در واقع این قدرت زمانی در برنامه نظام ایران کاربردی تر گردید که قدرت سخت و قدرت اقتصادی یارای از پای در آوردن انديشه و تفکرات استقلال طلبانه ملت های غیر فارس را از دست داد. در عوض قدرت نرم توان سست کردن حلقه‌های فکری و فرهنگی ملت ها را دارد و در صورت نبود مقاومت، با بمباران خبری و تبليغاتی، ساختار “هویتی – ملی” ملت های غیر فارس را بی ثبات می کند.

چنانچه “قدرت سخت یا مشت آهنین” نظام فارسیسم ولایت فقیه توانایی سرکوب قالب صوری و یا وجه آشکار جنبش و مبارزه ملت های غیر فارس را داشته باشد در مقابل قدرت نرم توانایی “تغيير وجه هویت جامعه و ساختار ارزشیی” این ملت ها را دنبال می کند. در طی دهه اخیر نظام با استفاده از این حربه خطرناک، سعی کرده است باورهای اساسی این جوامع؛ یعنی قالب‏های “تفكر عرب بودن، کورد بودن، ترک بودن، ترکمن بودن وبلوچ بودن” را دگرگون ساخته و مدل‏ رفتاری “فارس بودن”را جایگزین کند.

از موارد دیگر “جنگ پنهان” رژیم فارسیسم، نمادسازی با بهره گرفتن از نمادهای ادبی و تاريخی برای ارائه و نمايش تصويری جذاب از خود است. در کتاب های درسی مشاهده می شود که نماد های موجود، نمادهای اندیشه “پان فارسیسم” است و چنانچه در ضمن این کتب به شخصیت یا واقعه ای غیر فارسی پرداخته باشد، مشاهده می گردد که با زیرو کردن تاریخ و جعل حقایق ماجرا، این  مفاخر را به نام وطن و غیرت ایرانی بودن نسبت می دهند مانند جریان میر مهنا (قهرمان عرب ملت الاحواز)، ستار خان وباقر خان (قهرمانان ملی ترک) ویا میرزا کوچک خان جنگلی. همچنین با  اسطوره سازی ها و خلق ارزش‏ها، احساسات جامعه را کنترل یا هدایت می کنند.

 

قدرت نرم و شناسایی حوزه های آسیب پذیر

نظام حاکم فارس، با شناسایی حوزه های آسیب پذیر همانند آسيب‏های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سياسی در جوامع غیر فارس؛ این حوزه ها را به عنوان ميدان “نبرد نرم” ، سامان داده و با خلق آسيب‏های جديد، بر دامنه تحركات و بسط نفوذ سلطه خود می‏افزايند. در اين جنگ، از تمامی علوم، فنون، شيوه‏ها و روش‏های شناخته شده و ارزش‏های موجود استفاده می‏گردد و هدف اساسی این حملات را “تخریب وحدت ملی” ملت های تحت ستم غیرفارس قرار می دهد.

در واقع  رژیم فارسیسم ولایت فقیه، با تسلط بر قدرت نظامی، قدرت اقتصادی بر عنصر سخت مبارزه ملت ها تمرکز می کند ولی با “قدرت نرم” سعی دارد محيط‏ های آسيب دار در جوامع غیر فارس را مورد هدف قرار دهد. یعنی اینکه ضمن توجه به پروسه آسیمیلاسیون کردن ارزش ها و هویت (فارسینه کردن) ملت های غیر فارس سعی دارد با ايجاد گسل‏های متعدد در بخش‏های مختلف این جوامع و از طريق متفاوت كردن باورها، ارزش‏ها و شكل دهی رفتارهای جديد، در بین اعضاء و احزاب و گروههای هر یک از این ملت ها اختلاف ایجاد کرده و عناصر درونی هر ملت را در مقابل هم قرار می دهد تا همبستگی اجتماعی و وحدت ملی متلاشی و زمينه‏های بروز بحران و درگيری‏های داخلی را فراهم می‏سازد. همانند اختلافات مذهبی یا قبیله ای در یک ملت و یا اختلافات سیاسی در گروهها و احزاب سیاسی که قاعدتا شعور سیاسی کمتری دارند.

حقیقت امر این است که رژیم فارسیسم ولایت فقیه با استفاده از “قدرت نرم” در جامعه به دنبال دستيابی به چهار هدف عمده می‏باشد.

الف: ايجاد تغيير در اعتقادات و باورها

ب: ايجاد تغيير در افكار و انديشه‌ها

پ: ايجاد تغيير در رفتار

ت: ايجاد تغيير در ساختار سياسي

غایت رژیم پان فارسیسم ایران در این جنگ عليه ملت های غیر فارس، ايجاد تغيير و دگرگونی در ساختارهای “هویتی و ملی” جوامع غیرفارس و جايگزين كردن ساختارهای ملی – فارس حاکم است. یعنی چنانچه به اهداف فوق توجه نمایید مشخص خواهد شد که اهداف در يك فرآيند و به صورت خطی دنبال می شوند. بنابراین می توان اذعان نمود که هدف نهایی استفاده رژیم از “قدرت نرم”؛ مشروعيت‌زدايی و مقبوليت‌زدايی گروههای مبارزه طلب برای تعیین حق سرنوشت در جوامع خود است.

 

نتیجه گیری

 این عامل نرم در سیاست نظام ولایت فقیه، به قصد ایجاد یک همگرایی هویتی – ملی و در راستای پان فارسیسم عمل می نمایند. در این قدرت سعی بر آن است تا بجای ترغیب یا ترساندن ملت های غیر فارس برای پذیرش همگرایی و ادغام هویتی – ارزشی در نظام هویتی نظام حاکم، خود این جوامع و مردم بيش از آنكه مجبور به انجام كاری شوند، داوطلبانه در جهت ” محو هویت خود” به همكاری گرفته می‌شوند. بنابراين نظام استبدادی فارسیسم، سعی دارد با استفاده از قدرت نرم در دو حوزه، اقداماتی اساسی برای اضمحلال هویت ملت های غیر فارس انجام دهد؛ اولا “تصرف قلب‌ها وتسخیر عقل ها” است که  با استفاده از ابزار مختلف تاثيرگذار از جمله رسانه، هنر، موسيقی، ادبيات، هنرمندان، ورزشکاران، ستارگان و قهرمانان و… صورت می پذیرد وثانیا همزمان شبهات فراوانی همچون احساس حقارت شمردن آداب، فرهنگ وهویت؛ باورها و اعتقادات ملت های غیر فارس را مورد آماج سنگین ترین حملات خویش قرار می دهد.

 

مصطفی حسین

مركز مطالعات و تحقيقات مستقبل شرق

اشتراک گذارى !