Kateb

انقلاب خميني و حقیقت پنهان آن

انقلاب خمینی، از قبرستان “بهشت زهرا ” آغاز شد و در گورستان پایان می یابد.

از زمانی که امیدها در شرف محقق شدن بود، مطالبات ناهمگون و نامتوازن ملت ها، نبود اهداف مشترک، عدم بلوغ سیاسی و ضعف یا نبود احزاب سیاسی توسعه یافته، پشتيبانی کشورهای غربی از خمينی در طرح ریزی حکومت اسلامی، آب سردی بر آتش افروخته انقلاب بود. کشور آمریکا ودولت های غرب برای تقابل با مارکسیسم و ايجاد کمر بند ایمنی فعال و سبز، چاره امر را در حرکت “اسلام خمينی” یافتند و به آن وسعت بخشیدند. 

تبليغات وسيع  راديو، تلويزيون، روزنامه ها و ديگر رسانه های پرقدرت غرب و بخصوص رادیو بی بی سی در نشر بیانات خمینی، در مقابل فقر اطلاعات ملت ها فائق آمد و بر افکار و آراء مردم اثر جدی گذاشت. در نهایت قند در دهان ملت ها آب شد و ناگه خمینی در ماه نمایان گشت و عکس وی تبرکگاه منازل عامه مردم گردید. 

مبانی نظری:

ویژگی بارز انقلاب های دمکراتیک، دخالت مستقیم ملت ها در رویدادها و حوادث انقلاب است. انقلاب در تعریف تاریخی به معنای ورود قهرآمیز توده ها به صحنه سیاسی است و در تعریف جامعه شناسی نیز به معنای رسیدن توده مردم یا ملت ها به خواسته خویش بر اساس حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی است یا به اصطلاحی دیگر توسعه جامعه مدنی است و تا زمانی که این دو تعریف تاریخی و اجتماعی در کنار یکدگر قرار نگیرند انقلاب معنی  و مفهوم نمی یابد.

 

نقش و جایگاه غرب در انحراف انقلاب:

اغلب تحلیل گران در این مورد متفق هستند که اکثر جنبش ها و انقلاب ها خارج از اراده قدرت های بزرگ صورت می گیرد ليکن اینان عموما در هدایت جریان انقلاب در زمان وقوع انقلاب و بعد از آن نقش فعالی دارند. در انقلاب 1979 در ایران، غرب به دنبال فرصتی می گشت که خود را بدان وصل کند و به مراد خود نائل آید. خیل عظیم اطلاعات غرب ودانش آنها، توان نظامی وبینش وآگاهی روز افزونشان در مقابل جامعه عوام پسند و ملت های تحت ستم در جغرافیای ایران قابل مقایسه نیست. بدون شک در چنین حالتی مردم را یارای آن نیست که خود بتوانند سرنوشت خویش را تعین و بر غرب تحمیل نمایند. “ملت های هفت گانه” جغرافیای ایران یا به اصطلاحی “هویت هفت تکه” جغرافیای ایران همگی فدای ترفند نظام های حاکم جهانی گشت. عاقبت این انقلاب از سوی افرادی که از جانب غرب، خواسته یا ناخواسته پشتیبانی می شدند مصادره شد و موجب جایگزینی استبداد دینی به جای  استبداد سیاسی شد.

 استبداد دینی انقلاب اسلامی ايران بر مبنای  انديشه شيعی  شکل گرفت و به انقلابی جهانی تبدیل شد. جهاني بودن انقلاب اسلامي ايران بدين معناست كه اين انقلاب نه تنها در جامعه شيعی و جامعه اسلامی بلكه در كل جامعه جهانی اثرگذار بود. افراطی گری، اندیشه صدور ایدئولوژی انقلاب، خرافه و حماقت مذهبی، خيل آيت الله های ريز و درشت، موعظه گران وروزه خوانان، بازار جهل و نادانی را در مقابل آزاديخواهی ودر نهایت سربرآوردن خیل جلادان انقلاب امثال خلخالی ها ومدنی ها وچمران ها …کشتار واعدام صدها انسان روشنفکر وبی گناه ملت های هفت گانه وبخصوص ملت کورد، عرب، ترک وبلوچ  وگسترده تر کردن ابزار های نظارت اجتماعی، مهمترین دستاورد انقلاب خمینی بود.

این انقلاب ایدئولوژیک کار به جایی رساند که خمینی روحانیون غیرسیاسی و مخالفین میانه رو را مواخذه کرد و گروه نخست را به ترک تکالیف شرعی خود و پذیرفتن جدایی دین از سیاست متهم می کند. انقلاب برانداز خمینی، انقلاب سنتی است که مشرب آن  “دوران طلایی” اسلام و از اندیشه “السلطان ظل الله فی الارض” و ” خلیفه الله علی الارض” الهام می گرفت. طرح وتدوین قانون بر مبنای احکام اسلامی- مذهبی بنا شد. محاکم شرع جایگزین دادگاه ها گردید و روحانیون مجهز به منبر ومدعی حق الهی نظارت بر عملکرد همه ارکان و امور سیاسی، دنیوی و اخروی ملت ها، به قدرت رسیدند.

 

فلسفه انقلاب 1979:

 فلسفه وجودی این “انقلاب” در بین ملت ها، به عنوان شیوه ای برای ایجاد تحول سیاسی بود. انقلاب که شکل گرفت  با اهداف استقلال خواهی و رسیدن به آزادی و کرامت انسانی بوجود آمد و ملت ها و افرادی که از آن انقلاب حمایت می کردند تصورشان وضعیت فعلی رژیم حاکم کنونی نبوده است. متاسفانه انقلاب به گونه ای تغییر جهت داد شد که تماما از مسیر اصلی و خواست  ملت  ها منحرف شد و با تصویب لایحه “ولایت فقیه مطلقه” که با دروغ و عوام فریبی خود را نظامی الهی معرفی نمود آخرین ضربه بر پیکر بی جان انقلاب وارد گشت. کار به جایی رسید که “ملکه موناکو” در تعریف این انقلاب می نویسد، این انقلاب در نوع خود منحصر به فرد است در تمام جهان انقلاب ها در جهت تحول سیاسی و اجتماعی و آزادی خواهی صورت می گیرد و پیش رونده هستند اما این انقلاب یک انقلاب پس رونده و ارتجاعی است. یعنی اینکه تمام نیروهای ارتجاع و سرکوب و خرافات و استبداد مانده در کنج زوایای حکومت های ماسبق را احیاء و بر ملت های تحت ستم  تحمیل نمود.

 

ارکان اساسی انقلاب:

در واقع این رویداد یا “انقلاب” را می توان “انقلاب علیه انقلاب” نامید. ساختار تقسیم بندی انقلاب در سال 1979 دو سویه بود. در سمتی انقلابیون متعدد المله که شامل ملت های هفت گانه بپا خواسته ای بود که علیه رژیم حاکم وقت ونظام سلطنتی قیام کردند ودر صف آنها تجار، بازاریان، توده مردم و رجال دین که اغلبا وابسته به یک ملت خاص هستند مانند حضور آیت الله آل شبیرخاقانی رجل فقیه ملت عرب الاحواز و شیخ عزالدین حسینی در کردستان، روحانیون طرفدار شریعتمداری در آذربایجان جنوبی و در بلوچستان روحانیون عضو حزب وحدت اسلامی و همچنین گروههای تحصیل کرده و روشنفکر نمایان بود و از سویی دیگر خمینی وجریان براندازی انقلاب قرار گرفت که بواسطه غرب و برای سرکوب انقلاب ملت ها به قدرت رسید.

 

وقایع پنهان انقلاب:

در اینجا لزوم آگاهی یافتن توده ها و ملت ها ایجاب می کند تا بعضی واقعیات ها ذکر شود. این واقعیت ها برای آنان که از واقعیت ناآگاهند یا خود را به نادانی زده اند آشکار شود. مطلب ذیل قابل توجه است:

الف: ماموریت هایزر در کنترل ارتش:

 در روز چهارشنبه 18 بهمن 1357( 3روز قبل از پیروزی انقلاب)، مقام‌های وزارت دفاع آمریکا فاش کردند که ژنرال‌ راب هایزر معاون وقت فرمانده نیروی هوایی آمریکا در اروپا ، خاک ایران را ترک کرده است.

 متعاقب کنفرانس گوادلوپ هایزر در روز چهارم ژانویه 1979 (14 دی 1357بدون اطلاع قبلی با یک هواپیمای نظامی از بروکسل عازم تهران شد و بدون فوت وقت مذاکرات خود را با فرماندهان نظامی آغاز کرد. وی برای ماموریتی ویژه به تهران آمد تا دولت آمریکا را در تصمیم‌گیری‌های بعدی و اطلاع از اوضاع ایران یاری کند. او در طول مدت اقامت بیش از یک ماهه خود در ایران، فقط یک بار به دیدار شاه رفت .

 این خبر در روزنامه‌های عصر روز 16 دی 1357 اعلام شده بود که معاون فرماندهی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به دنبال تشکیل کنفرانس سران در «گوادلوپ» و در ساعات اوّلیه کنفرانس با ماموریت ویژه‌ای از طرف دولت آمریکا به تهران اعزام شده ‌است. رادیوهای خارج از ایران نیز گزارش دادند، این ژنرال با مقامات نظامی ایران دیدار و گفت‌وگو کرده است.

 ‌هایزر در کتاب خاطراتش نوشته است  در ماموریت ایران چند موضوع را دنبال می‌کرد و مهمتر از همه، ممانعت از عملیات خودسرانه و حساب نشده ارتش پس از فرار شاه از ایران است.

 روزنامه اطلاعات در روز 18 بهمن 1357 با انتشار خبر خروج ‌هایزر از ایران نوشت: «به گفته منابع آمریکایی ‌هایزر ماموریت داشت در طول اقامت خود در ایران فرماندهان ارتش را از دست زدن به کودتا باز دارد.»

بر اساس گزارش روزنامه اطلاعات، «در آمریکا رسما اعلام شده بود که سفر‌ هایزر با تلاش‌های آمریکا در مورد مسئله وجود سلاح‌های پیشرفته آمریکایی موجود در ایران بستگی داشته است، اما مقام‌های نزدیک به دولت آمریکا می‌گویند ماموریت اصلی ‌هایزر آن بود که بکوشد ارتشیان را ترغیب به کنار ماندن از آشوب‌های سیاسی نماید.» (1)    

 روزنامه «هرالد تریبون» نوشت که “مسافرت‌ هایزر به تهران برای جلوگیری از وقوع یک کودتاست نه انجام کودتا،… هایزر می‌خواست ارتش ایران را از تلاش برای حفظ رژیم بازدارد و به عبارت دیگر آن را خنثی کند”. و نتیجه این مذاکرات را در اعلام بی‌طرفی ارتش در آخرین روزهای رژیم سلطنتی ایران دیدیم.نکته جالب اینکه وقتی که در جریان محاکمه ژنرال‌ها درباره نقش ژنرال ‌هایزر از آن‌ها سوال کردند، ربیعی فرمانده پیشین نیروی هوایی گفت: ‌هایزر شاه را مثل یک موش مرده از ایران بیرون انداخت “.

ارتشبد قره‌باغی که همزمان با سفر‌ هایزر به ریاست ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران منصوب شده بود در کتاب خاطرات خود از نخستین جلسات مذاکره با‌ هایزر می‌نویسد: «ژنرال‌ هایزر به صراحت گفت که دیگر دولت آمریکا از اعلیحضرت پشتیبانی نمی‌کند و برای برقراری آرامش در مملکت، همان‌طور که ملت ایران می‌خواهد مسافرت اعلیحضرت ضروری است. ژنرال ‌هایزر اضافه کرد که نه ‌تنها دولت آمریکا بلکه دولت‌های اروپای غربی هم دیگر از اعلیحضرت پشتیبانی نمی‌نمایند

ب: روایت قره باغی از دیدار با هایزر:

وی می گوید در دیار با هایزر به ایشان گفتم که تنها راه عملی امکان پشتیبانی از دولت و برقراری آرامش و امنیت در کشور که مورد نظر می‌باشد، عقیده ما اینست که باید از آمدن آقای خمینی به ایران جلوگیری شود و از تبلیغات رادیو بی‌بی‌سی که تحریک می‌کند و هم چنین ورود اعلامیه‌های آقای خمینی که سبب اغتشاش در کشور می‌گردد ممانعت به عمل آید، والا تا موقعی که اعلامیه‌ها از طریق رادیو بی‌بی‌سی منتشر می‌شود، تظاهرات و اغتشاشات و همین‌طور اعتصابات و تحصن‌ها  روز به ‌روز بیشتر خواهد شد و اگر آقای خمینی به ایران بیاید و ارتش در این اوضاع و احوال کشور بخواهد با استفاده از اسلحه در مقابل مردم، آرامش و امنیت را در کشور برقرار نماید، خون‌ریزی غیرقابل تصوری به وجود خواهد آمد… ژنرال‌ هایزر اظهار کرد: من امشب با رییس‌جمهور صحبت کرده و پیشنهادات شما را خواهم گفت… در ملاقات بعدی از ژنرال ‌هایزر سوال کردم نتیجه صحبت با آقای کار‌تر چه شد؟ جواب داد: می‌دانید که برنامه رادیو بی‌بی‌سی در دست ما نیست! گفتم از دولت انگلستان دوست متحدتان بخواهید. بدون اینکه در این مورد جوابی بدهد درباره جلوگیری از اعلامیه‌ها و آمدن آقای خمینی اظهار داشت: واشنگتن مشغول بررسی است و من منتظر جواب وزیر دفاع و وزیر امور خارجه هستم. سپس اضافه کرد: فکر می‌کنم که خوبست شما تیمسار با مهندس بازرگان و دکتر بهشتی نمایندگان جبهه مخالفین و خمینی ملاقات کنید! و بدون اینکه منتظر جواب از طرف من بشود بلافاصله از ژنرال گس (رئیس هیات مستشاران آمریکا در ایران) خواست که شماره تلفن آن‌ها را برای ما بیاورد. ژنرال گس از دفتر خارج شده و در مراجعت چند شماره تلفن آورده روی میز گذاشت. ژنرال ‌هایزر اظهار کرد: این‌ها شماره تلفن دکتر می‌ناچی است، هر موقع بخواهید ایشان ترتیب ملاقات آن‌ها را با تیمسار (شما) خواهد داد.(2)  

 

سرکوب ارکان اساسی انقلاب:

در واقع انقلاب برانداز خمینی و جنبش ارتجاعی وی، حرکت انقلابی ملت های غیر فارس را سرکوب کرد. سرکوب حرکت های آزادی خواه کوردستان، آذربایجان جنوبی و الاحواز و بلوچستان در دستور کار این جنبش قرار گرفت. طرف دیگری که مورد هدف این تفکر ارتجاعی قرار گرفت، تشکلهای توده ای، سازمانهای سياسی چپ، دانشگاه ها، زنان و روزنامه ها در سرتاسر جغرافیای ایران است. جبهه سوم این انقلاب اپوزسیون سنتی است که آلت دست “جمهوری اسلامی” قرار گرفت. “جمهوری اسلامی این جبهه را در حمله به دستاوردهای انقلاب 1979 و خفه کردن توقعات حاصل از آن را به همراه خود داشت طرف سوم را اپوزسيون سنتی ايران و خيل شخصيت های ملی آن دوره از سنجابی، سحابی، بازرگان، فروهر، مدنی يزدی و بنی صدر گرفته تا سازمانها و احزابی چون سازمان مجاهدين خلق، حزب رنجبران، حزب توده، اتحاديه کمونيستها، سازمان توفان، اکثريت جريان فدايی و نهضت آزادی به نوبه خود در سرکوب انقلاب، رژيم اسلامی را ياری دادند”. (3)

 

نتائج و پیامدهای انقلاب:

انفجار جمعیت در کمترین زمان ممکن و آمار غیر دقیقی که تاکنون برای کسی مشخص نگردید. جمعیت تقریبی بیش از 80 میلیون و میانگین سنی 26 سال است. فصلنامه «آمار اقتصادي» كه توسط بانك مركزي منتشر مي‌شود، با محاسبات گوناگون نشان داده است كه دست كم 38 ميليون نفر در ايران زير خط فقر هستند و با احتساب رفاه، بیمه و تفریح این رقم به بیش از 50 میلیون خواهد رسید. نمونه جالب دستاوردهای انقلاب  10 میلیون نفر که معادل یک سوم نیروی کار جامعه، بیکارند. ايران نه تنها بیش از  4 ميليون معتاد مواد و بیش از یک میلیون و300 هزار نفر قاچاق مواد مخدر دارد، بلكه از بابت سالانه 5000 قرباني خودكشي كه يك سوم آنها مردان و دو سومش زنان هستند، در دنيا در صدر جداول جهان قرار گرفته است. بر اساس آخرین تحقیقات، میانگین سن فوت در بین شهروندان تهرانی در هفت ماه نخست سال 2013 به 54 سال کاهش یافته است . (سایت اقتصاد ایران) نرخ تورم 50 درصد بوده و ارزش  ارز ايران به ميزان 300 درصد کاهش یافته است. اخیرا معاون درمان وزارت بهداشت با اشاره به افزایش پرداخت هزینه‌ های درمان از جیب مردم در کشور، اظهارداشت: 7 درصد افراد جامعه به علت هزینه‌های فاجعه‌ بار سلامت، به زیر خط فقر می‌روند. وی افزود قرار بود بر اساس برنامه پنجم توسعه، پرداخت از جیب مردم به حدود 30 درصد برسد. اما در حال حاضر پرداخت از جیب مردم حدود 70 درصد است. (4)

به گزارش رادیو آلمان، رده‌بندی آزادی رسانه‌ها در جهان در سال 2014، بر اساس هفت شاخص از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز اعلام شد که ایران در میان 180 کشور جهان، رتبه 173 را کسب کرده است. این شاخص‌ها به نقل از کریستف دولوار، دبیر اول این سازمان عبارتند از: سطح سرکوب و فشار، کثرت‌گرایی، استقلال، فضای عمومی و خودسانسوری، چارچوب‌های قانونی، شفافیت و توانمندی زیرساخت‌هاست.

 

ایدئولوژی انقلاب خمینی و تروریسم بين المللی:

استراتژي انقلاب اسلامی بر مبنای ایدئولوژی جنگ، ترور و ارعاب بنیان نهاده شد. تشکیل امپراتوری اسلام شیعی چشم انداز و افق آینده این انقلاب قرار داده شد. برای نیل به این هدف رویکرد هایی ارائه گردید که اولا “راه قدس از کربلا می گذرد” و ميبايست کربلا فتح می شد و نيروهای ايدئولوژيكی به خدمت گرفته شوند. بدين سان رویکرد دیگر همزمان باید تحقق یابد و آن “جنگ رحمتی الهی است”. در نتیجه جنگ 8 ساله خانمان سوز آغاز شد. چندین هدف و برنامه در پشت این رویکردها پنهان است. کنترل احساسات و روحیه انقلابی جوانان مهمترین هدف این جنگ است که نتيجه آن برای ايران: يك ميليون كشته، دو ميليون معلول و صدها ميليارد دلار خسارت جنگی در بر داشت. از طرف دیگر در اوایل دهه 90 نیروی ها قدس شاخه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاسیس شد زیرا جهت پيشبرد توسعه طلبی نياز به صدور ترور بود. سوءقصدهای انفجاری، گروگانگيری، آدم ربایی، قتل حدود 500 مخالف تبعيدی، و ترور شخصیت های سیاسی کشورهای مختلف در اقصی نقاط جهان، مثالهای اندكی از کارنامه سیاه این انقلاب  تاریک است.(5)   

سیاه ترین کارنامه این انقلاب، سرکوب ملت های غیر فارس است. سرکوب ترکمنستان جنوبی در فردای انقلاب 1357 ، تهدید به بمباران آزربایجان و قتل عام ملت ترک آزربایجان جنوبی، کشتار خونین جنبش خلق مسلمان آزربایجان در سال 1358، قتل و کشتار و بمباران خلق کورد در بعد از انقلاب 1357، سرکوب و بمباران بلوچستان که هنوز هم ادامه دارد و اعدام سران جنبش رهای بخش بلوچستان، سرکوب جنبش رهایی بخش عرب الاحواز در اوائل انقلاب، سرکوب حرکت ملی آزربایجان و تیرباران تظاهرات اعتراضی ملت آزربایجان درخرداد سال 1385، سرکوب قیام ملت عرب الاحواز در انتفاضه 2005 وىتداوم اعدام روشنفکران و فعالان سیاسی ملت های تحت ستم، شکنجه ها و اوج گیری دستگیریها در مناطق اشغالی ملت های غیر فارس و اعدام بیش از 120 هزار نفر بر اساس آمار موجود و صدها انسان در بند که اعدامشان قریب الوقوع است و درىصف اجرای حکم اعدام هستند؛ نمونه های بارز این اشغال، زورگویی، تجاوز و وحشیگریهای راسیزم فارس آخوندی است.(6)  

 

نتجه گیری:

اگر چالش‏های سیاسی را  مد نظر قرار دهیم، اهداف سیاسی انقلاب ملت ها در جغرافیای ایران در سال 1979 نشان می‏دهند که مهم‏ترین آرمان مطرح در آن دوره آزادی و حقوق سیاسی بوده است ولی واقعیت این است که این هدف اصلی محقق نشد و چنانچه از دید نخبگان سیاسی و روشنفکران جامعه به این رویکرد نظری بیفکنیم، خواهیم دید که آنها بدون استثناء همگی، قائل به عدم تحقق آرمان در انقلاب 1979 هستند. در حال حاضر نظام حاکم در جغرافیای ایران با نوعی فقدان مشروعیت روبه رو شده است. در واقع قدرت و مشروعيت دو مقوله جدا از هم هستند و می توان اذعان نمود که نظام از چالش مشروعیت سیاسی رنج می برد.

مطالعات نشان می‏دهد که این نظام با بحران جدی بی‏اعتمادی ملت ها نسبت به مسئولان سیاسی مواجه است و در تمام جوامع، ملت های تحت ستم دیدی شدیدا منفی نسبت به قشر حاکم، ساختار سیاسی و راسیزم فارس دارند و همین امر باعث بحران مشروعیت و افزایش مطالبات آزادی خواهی ملت های غیر فارس گردیده است.

در نهایت می توان گفت که دستاورد “انقلاب خمینی” شکست پان ایرانیزم بوده است. در حال حاضر برای جبران صوری اشتباهات بزرگ “انقلاب خمینی”، دکترین نئوپان ایرانیزم که با شعارهای “ایران برای همه ایرانیان”، “ایران کثیر المله، ” حقوق برابر به “اقوام ایرانی”، حقوق زبانی، حقوق شهروندی و ماده 15 و19 قانون اساسی و دهها مطلب دیگر در صحنه پدید آمد و همتای اول خویش را که توان برآوردن خواسته های ملت ها غیر فارس نیست را به حاشیه راند. اما در واقع این شعارها در دکترین سابق نیز به وفور یافت می شد و چاره کار نخواهد بود و تنها دکترین شفاف استقلال خواهی ملت ها در جغرافیای ایران جوابگو است.

 

منابع:

  1. خاطرات هایزر
  2. خاطرات قره باغی
  3. مجید حسینی،نقش حزب دمکرات کردستان ايران
  4. محمد حاجی آقاجانی، سخنرانی ششمین کنگره بین‌المللی آزمایشگاه و بالین
  5. سعيد يگانه: ايران انقلاب ربوده شده، سايت همبستگی ملی
  6. آتاخان آراز، سرکوب انقلاب های ملل تحت اشغال در ایران

 

مصطفى حسين

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

مطالب مرتبط: انقلابايران

اشتراک گذارى !