شعار منتخب تیم ملی فوتبال ایران در بازیهای جام جهانی برزیل “Honor of Persia” اعلام شد. روند انتخاب اینگونه بود که ابتدا از هواداران تيم ملی فوتبال ايران (در اینترنت) خواسته شد تا به يکی از سه شعار:افتخار پارس يک جهان، يک ملت، يک تيم و رويايت را محقق کن رای دهند و نهایتا شعاری که بیشترین رای را از طرف رای دهندگان به دست آورد به عنوان شعار منتخب معرفی می شود. (ورزشسه، اردیبهشت ۱۳۹۳) شعاری که بيشترين رای را از میان این سه شعار کسب کرد، شعار اول یعنی افتخار پارس بود.
سوال اصلی اینجاست که استفاده از کلمهی پرشیا در یک این رویداد جهانی برای مخاطبین غیر ایرانی و هم چنین مخاطبین غیر فارس در داخل محدودهی ایران کنونی چه مفهومی دارد و به طور کلی تداعیگر چه مسائلی خواهد بود؟ چه تعداد از افراد به این گزینه رای دادهاند و آیا امکانات برابر برای دسترسی به اینترنت برای هواداران فوتبال وجود داشته؟ آیا از همان ابتدابه حساسیت برانگیز بودنسه گزینهای انتخاب شده توجه شدهاست؟
علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، تنها مسئول رسمی است که تا کنون نسبت به انتخاب این شعار اعتراض کرده و در تذکری به وزیر ورزش و جوانان انتخاب این شعار را برای تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی نامناسب خواهنده است.(خبرگزاریمهر اردیبهشت ۱۳۹۳)
با نگاه کلی به شعارهای منتخب از سوی کشورهای شرکت کننده در جام جهانی می توان فهمید که اکثر کشورهای به دنبال تقویت روحیه ی اتحاد و همبستگی با ملت های مختلف در کشور خود هستند در صورتی که دولتمردان ایرانی همچنان با سیاست های اشتباه در راستای تقویت ناسیونالیسم ایرانی (پارسی) می کوشند و هرازگاهی با ایدئولوژیهای غیریت ساز، به بحران و مشکلات فراوانی در میان ملتهای مختلف دامن می زنند. اینبار سیاست خودی و غیر خودی با انتخاب این شعار، در مرحله بعد به عنوان شعاری که به آن رای دهند و سپس تایید آن نشان دهندهی بی توجهی و بی سلیقگی وزارت ورزش و جوانان است که مردم ایران را یک سره فارس تلقی کرده و دیگر ملیت های ساکن در ایران را از ترک، عرب، ترکمن، بلوچ و کرد را نادیده گرفته است. این در حالی است که بیش از 75 درصد جمعیت ایران کنونی را ملت های غیر فارس تشکیل می دهند و به طور اخص بیش از 7 نفر از بازیکنان در ترکیب اصلی تیم ملی ایران ملیتی غیر فارس دارند.
بررسی استفاده از واژه ی پرشیا در ابعاد بین المللی:
اگرچه در حال حاضر کشوری به نام “پرشیا” وجود عینی ندارد و نقشه های معتبر در جهان، کشوری را به نام پرشیا را نشان نمی دهند اما بسیاری از ایرانیان در مراوده با خارج از ایران به جای کلمه “ایرانی” از کلمه “پرشین” استفاده می کنند.
پروانه حسینی، پژوهشگر انسان شناسی و مطالعات خاورمیانه در رابطه با تحقیقی که درباره کاربرد کلمههای”پرشیا” و “ایران” در بین بیش از سیصد نفر ایرانی انجام داده می گوید :
«یکی از دلایل مطرح شده از طرف ایرانیانی که با مخاطب غیر ایرانی از کلمه “پرشیا” یا “پرشن” استفاده می کنند این است که آن ها معتقدند که خارجی ها به اسم “پرشیا” و “پرشن” نظر مثبت دارند ولی به اسم ایران نظر منفی. به نظر این گروه کلمه پرشیا بار “تاریخی و فرهنگی و هنری” دارد و گفتن آن همراه با حس “افتخار و سربلندی” است در حالیکه کلمه ایران تندروی و خشونت و نیروی هسته ای و جنگ را تداعی می کند و مایه سرافکندگی و گاه موجب برخورد خصمانه از سوی خارجیان». ( بیبیسی ، اردیبهشت ۹۳)
حال مساله اینجاست که استفاده از کلمه پرشیا و پرشین حتی در سطح ارتباطات فردی میان ایرانیان خارج از کشور یک امر شخصی تلقی نمی شود بلکه در پس آن کلی فاشیسم نهفته است و اما استفاده و انتخاب این واژگان از سوی دولتمردان “جمهوری اسلامی” آن هم در سطح بین المللی به دور از واقعیت نیست چرا که تمام دولتمردان جمهوری اسلامی، اسلام را پوششی برای جا انداختن این گونه تفکر غلط فاشیستی خود که می تواند احساسات ملت های غیر فارس را برانگیخته کند، استفاده می کنند.
این اتفاق در حالی می افتد که به حکومت نگرانی زیادی از احساسات تماشاچیان و شعارهای قومی – سیاسی عربهای الاحواز و طرفداران ترک تراکتور سازی آذرببایجان – تبریز دارد. تا جایی که در بازیهای اخیر تیم فولاد الاحواز از ورود افرادی که لباس عربی به تن داشتند به ورزشگاه جلوگیری می شد و یا مقالههای بسیار در نشریات محلی مبنی بر تفرقه افکنی عربها در ورزشگاه منتشر شد، و سوال اینجاست که آیا جمهوری اسلامی و دولتمردان فارسیسم چگونه می توانند ملت های درون جغرافیای ایران را از ابراز احساسات قومی خود محروم و خفه کنند درحالیکه آنها برای سیراب کردن عطش فارسیسم خود اینگونه شعارها را حتی به یک محفل ورزشی، فرهنگی که در آن تمام ملت های دنیا سهیم هستند،کشانده است.
لازم به ذکر است استفاده این نام برای کشورهای منطقه چندان خوشایند نخواهد بود چه بسا کشورهای عربی به دخالت های ایران در حوزه ی داخلی کشورهایشان بارها هشدار داده اند وتوهمات ایران از ایجاد یک امپراطوری ایرانی را پوچ و خالی می دانند.
شعار افتخار پارس از جمله شعارهایی است که جایگاه مناسبی در دنیای امروزی ندارد و چه بسا یادآور شعارهای ناسیونالیستی و حتی فاشیستی جنگ جهانی دوم است. این شعار نژاد پرستانه تا حدود زیادی نمایانگر تفکر عقب ماندهی وزارت مربوطه است که تنگ نظرانه ملیتهای مختلف را در این زمینه نادیده گرفت و این تنگ نظری و کوتاه بینی را به عرصهی ورزش هم گسترش داد. کمبودها و معضلات شدید فرهنگی، بحران اقتصادی و وجههی نامناسب ایران در منطقه و جهان موجب این شده که ایران یک بار دیگر از کیسهی تاریخ خرج کند تا شاید بتواند با توسل به تاریخ ساختگی و دروغین، بر این بی آبرویی صحه بگذارد و در پشت افتخارات به اصطلاح تاریخی خود قایم شود و سیاهیهای سیاست داخلی و خارجی و اضمحلال فرهنگی موجود در ایران را مخفی نگه دارد.
پرشیا در اسناد رسمی:
همانطور که می دانیم از سال ۱۳۱۳ به بعد در اسناد رسمی در دنیا اسم “پرشیا” به اسم “ایران” تغییر کرد اما برخی معتقدند که پرشین بودن به نژاد و گونه ی خاصی اشاره نمی کند. همچنانکه گاهی در دنیا به موزیک ایرانی پرشین موزیک، به ستارگان ورزشی ایران پرشین استارز گفته می شود و به طور کلی به ایرانی بودن آن اشاره و تاکید دارد. در صورتی که بر این استدلال انتقاد وارد است چه بسا بموسیقی کردی، موسیقی عربی و موسیقی ترکی؛ موزیک پرشین نمی گوییم و هر کدام اینها هویت جداگانه ای دارد و با نام خود معرفی می شوند.
به طور کلی هر جا سیستم حاکم سعی داشت همهی ملیت ها درون جغرافیای ایران را، پارس و امثالهم خطاب کند با چالش بزرگی مواجه شده همانطور که می بینیم در بحث حق ملیتها در آموزش به زبان مادری، مطرح است که هر ملیتی به زبان مادری خود تحصیل کند و زبان فارسی برای ملیتهای غیر فارس جذابیتی ندارد و زبان بیگانه محسوب می شود.
چه بسا این پارس بودن برای فارسهای ایران شیرین و جذاب به نظر برسد اما برای کسانی که غیر فارس هستند هیچگونه جذابیتی نخواهد داشت و چه بسا موجب رنجش خاطر بسیاری از ملتهای غیر فارس شده است. بنابراین اگر این کلمه به عنوان یک لقب یا مارک به نژاد و گونه ی خاصی اشاره کند و یا حتی در سطح بین المللی مورد استفادهی شخصی برای ایرانیهای مقیم خارج باشد که با آن بتوانند از بی آبرویی که نظام اسلامی ایران برایشان فراهم کرده فاصله بگیرند و خود را با چسباندن به تاریخ هر چند ساختگی و دروغی و فرمانروای دروغینشان کوروش پارس یا پرشین معرفی کنند مشکلی ایجاد نمی کند اما اگر قرار باشد که این کلمه به جای کلمهی ایرانی استفاده شود تا همه ی ملیتهای ساکن در ایران کنونی را در بر بگیرد اشتباه مهلکی است که نشان دهندهی یکی دیگر از سیاستهای کثیف رژیم حاکم ایران است.
این مساله در زمانی که به در یکی از مسابقات ورزشی با شعار ستارگان پارس ظهور کرده بودند فکر بسیاری از منتقدین مسايل قومی ایران را به خود مشغول کرد چرا که در آن زمان فوتبالیستهای زیاد غیر فارسی در تیم فوتبال ملی ایران توپ می زدند و نشانگر سیاسی بودن این شعار داشت.
کتمان وجود بحران هویتی و ملیتی (قومیتی) در ایران یکی از اشتباهات حکومت حاکم در ایران است که مسالهای را از مشکلات ایران حل نخواهد کرد و انتخاب اینگونه شعارها در راستای تضعیف هویتها و زبانهای دیگر ملتهای تحت ستم در ایران است.
نتیجه گیری:
سیاستهای دولت ایران بی تردید در راستای همسان سازی ملیتهای مختلف بوده و تلاش فراوانی برای جمع کردن ملیتها در زیر چتر یک شعار برای انسجام و هویت ملی به معنای ایرانی بوده است که همواره این مساله با شکست دولتمردان ایرانی سیاست آنها مواجه شده است.
در زمینهی تصمیم نابجای وزارت ورزش در انتخاب شعار مزبور، می توان گفت در صورتی که حکومت اگر به دنبال تحکیم رابطه با ملتهای مختلف بود باید از ابتدا شعارهایی را انتخاب میکرد که حتی المقدور احساسات ملیتهای غیر فارس را که دائما مورد ستم هستند را جریحه دار نکند و در کمترین حالت نامهایی را انتخاب کند که به عنوان مثال نگرانی دولت از خشک شدن دریاچه ارومیه، بحران شط کارون و دیگر مسائل را مطرح میکرد تا سهل انگاریهای دولت در دورههای گذشته را بتواند بازسازی کند و یا رنگ و لعابی از دوستی با ملتهای غیر فارس به آن بدهد که متاسفانه اینگونه نبود ونخواهد بود.
اسیل رضایی
مركز مطالعات و تحقيقات مستقبل شرق