Azerbaijan

حکومت ملی آذربایجان

12 دسامبر1945 روزی تاریخی در تاریخ تحولات ایران و آذربایجان جنوبی است. که تاثیرات جهانی عمیقی  نیز بهمراه داشت. البته این حادثه یعنی تشکیل دولت ملی در آذربایجان جنوبی را می توان بنوعی  حاصل این تحولات جهانی  یعنی پایان جنگ دوم جهانی در 1945 میلادی نیز دانست.

بین جنگ جهانی اول و دوم تحولاتی مهمی در سیستم اقتصادی و ژئوپولیتک جهان اتقاق افتاده و بر اثر فروپاشی امپراطورهای مثل عثمانی و اتریش- مجارستان کشورهای جدیدی در نقشه جغرافیای جهان پیدا شده بودنند. علاوه بر اینها امپراطوری تزاری روس نیز دچار تحولی مهم شده و انقلاب سوسیالیستی روس موجب تغییر سیستم ژئوپولیتیک جهان شده بود.

درفاصله بین این دو جنگ درمنطقه که آذربایجان جنوبی قرار داشت. کشورهای جدیدی پا به عرصه بین الملی گذاشته بودند. 1918 آذربایجان شمالی بعنوان  اولین کشور مسلمان در جهان اعلام جمهوریت کرده بود. در کنار آذربایجان جمهوری, گرجستان و ارمنستان نیز پا به عرصه گذاشته بودند. ( بعدا جمهوری آذربایجان و گرجستان و ارمنستان بعنوان جمهوری سوسیالیستی عضو اتحاد جماهیر شوروی شدند).  در همین ایام جمهوری ترکیه در سال 1923 از فروپاشی عثمانی متولد شده و  پادشاهی عربستان وپادشاهی عراق در سال 1932 و پادشاهی افغانستان در 1919 پا به عرصه گذاشته بودند.

 همگام  با ابن تحولات در سال 1925  با یک کودتا پادشاهی قاجار خاتمه و پادشاهی پهلوی ایجاد شده بود. کودتای که اکثر روشنفکران معتقد به انگلیسی بودن آن هستند.  این تحولات از چشم نخبگان و روشنفکران آذربایجانی بدور نمانده بود. آذربایجانیها که موقعیتی ممتاز و نفوذ غیر قابل انکاری در پادشاهی قاجار داشتند. و از این نفوذ برای پیشرفت و ایجاد تغییرات اساسی در سیستم سیاسی و اداری ایران استفاده کرده بودند. آذربایجانی با رهبری دو انقلاب(1906-1911 ,1920 ) بر علیه قاجارها سعی در تاسیس سیستمی نوینی از اداره کشور کرده بودند. توسط پادشاهی جدید پهلوی به حاشیه رانده شدند. این اقدام رضا شاه بنوعی برای جلو گیری از تفکراتی انقلابی که  تاریخا در آذربایجان جنوبی ریشه داشت, بود. رضاشاه تصمیم به نابودی ریشه های این تفکرات تغییر خواه و انقلابی گرفت. چون این تفکرات هر لحظه می توانست تهدیدی باشد بر حکومت فاشیستی و فردی  رضا شاه. حکومتی که تمام خصوصیلت یک سیستم فاشیستی را داشت.

“روحیه ای جدید ملی گرایی در عصر رضا شاه ردپایی از فاشیسم همراه داشت. زیرا بدون توجه به روابط و ارزش های تاریخی, تنها به گذشته (دور) می نگرد.” (مریت هاکس)

 برای این امر حکومت پهلوی یک سری سیاست های اقتصادی, فرهنگی و اداری-سیاسی برای نابودی قدرتهای حاشیه ای که می توانستند قدرت فاشیستی رضا شاه را تهدید کنند به اجراء گذاشت. یک جنگ تمام عیار بر علیه مناطق مللی غیر فارس شامل حمله های نظامی , قتل عام مردم غیر مسلح, جنگ روانی شامل تحقیر و انکار هویتی و انسانی به اجرا در آمد. مناطق نیمه خودگردانی چون عربستان (الاحواز) مورد حمله نظامی قرار گرفت و یا جوامع خودگردانی مثل قشقائی ها , بختیارها مورد قتل عام قرار گرفتند. در حالی که این جوامع با یک مذاکره و تعامل مدبرانه می توانستند. در رشد و بالندگی کشور ماثر بوده و به سبب قدرتی که داشتن از فاشیستی شدن دولت مرکزی جلوگیری کنند.

رضا شاه با قدغن کردن زبان ترکی و اعلان زبان فارسی بعنوان تنها زبان رسمی کشور, تعیین بل شخصه ای نمایندگان مجلس بدون توجه به اراده مردم, ایجاد یک دیکتاتوری فردی, وابستگی به قدرتهای خارجی چون انگلیس, خودکامگی و دخالت در همه امور از قوه قضائی گرفته تا قوه مقننه یک دیکتاتوری فاشیستی را براه انداخته بود. این یعنی شکست انقلابهای مشروطه وانقلاب سوسیال دمکرات 1920 که تنها هدفشان دمکراتیزاسیون و قانونمند کردند کشور بود.

آذربایجان که تاریخا بر مناطق ملی خود کنترل داشت و بنوعی خودمختاری نسبی را تاریخا تجربه کرده بود. با آمدن حکومت پهلوی این را از دست داد.  رضا شاه  با حمله و لشکر کشری به مناطق ملی عربها(عربستان) , بلوچستان و  مناطق قشقائی و بختیاری و قلع و قمع مردم این مناطق حق اداره این مناطق را از نخبگان محلی گرفته و در شخص خود جمع کرد. این اقدام ولی با نیت ساختن ملتی بنام ایران با مرکزیت اداری تهران با مرکزیت ایدولوژیک نژاد آریائی و مرکزیت قرار دادن زبان فارسی همراه بود . این در اصل برداشتی بود که  بیشتر روشنفکران ایرانی از مدرنیزیم داشتنند.  طبق این برنامه باید همه هویت های دیگر و زبانهای دیگر از بین برده شده و تبدیل به هویت آریائی فارسی ایرانی می شدند. این پروژه پروژه ای غیر انسانی بود که نتیجه آن استثمار ملل غیر فارس بنفع ملت فارس را بهمراه داشت.

خواست ملت آذربایجان جنوبی برای اداره خودگردان مناطق ملی خود خواستی بود تاریخی که آن را در قانون مشروطه بثبت رسانده بود. و تاریخا با ایجاد مجالس محلی در دوران انقلاب 1920 آزادستان آنرا برای آخرین بار به عینه  تجربه کرد بود. ولی رضا شاه مغرور از شکست حرکت دمکراسی خواه مردم و سرخوش از سیستم فاشیسیتی که ایجاد کرده بود. تمایلات نژادپرستانه اش باعث شد تا اشتباهی استراتژیک انجام دهد.

رضا شاه

 در اوج قدرت خود و بدنبال توهمات نژادپرستانه خود تمایل به همکاری با آلمان نازی را داشت. در چنین فضای در سال 1941 نیروهای متفقین (انگلیس و روسیه),برای جلوگیری از همکاری ایران و در راس آن رضا شاه با آلمان نازی و برای کمک رسانی به روسیه وارد ایران شدند. این امر باعث برکناری رضاشاه و بهم ریختن دیکتاتوری فاشیستی او شد. وی از پادشاهی خلع و پسرش محمد رضا بجای او بوسیله قدرتهای خارجی بتخت نشست. در این فاصله فضای باز سیاسی بر کشور حاکم  شد.  تمام نیروی انقلابی که از انقلاب 1906 مشروطیت تا انقلاب 1920 آزادستان خواهان تغییر سیستم متمرکز و فاشیستی بودند .فرصت پیدا کردند, تا دوباره به فعالیت های سیاسی خود سرعت ببخشند. آذربایجان جنوبی بعنوان مرکز تغییر خواهان انقلابی,  دوباره بر وظیفه تاریخی خود عمل کرده و فرصت پیش آمده را به بهترین شکل ممکن مورد استفاده قرار داد.

 در 1 اکتبر 1945 با شرکت 744 نماینده از تمام نقاط آذربایجان  از زنجان گرفته تا آستارا و بامضای 150 هزار نفر از مردم آزربایجان  تصمیم به ایجاد مجلس ملی و حکومت ملی گرفتند. در22 نوامبر همان سال انتخابات مجلس آذربایجان انجام و فرقه دمکرات مامور تشکلیل دولت شد. در تاریخ 12 دسامبر1945 دولت خود مختار آذربایجان رسما اعلام موجودیت کرد. دولت خودمختار آذربایجان برای اطلاع دولت مرکزی و جهانیان بیانه 7 ماده ای  را صادر کردند. که در آن به حق تعیین سرنوشت با احترام به تمامیت ارضی ایران, حق استفاده از زبان ترکی  آذربایجانی بعنوان زبان اداری و آموزشی, حق انتخاب آزاد , تشکیل مجلس ایالتی و دولت ایالتی تحت کنترل مجلس ایالتی, حق سازماندهی واداره امور داخلی بدون دخالت دولت مرکزی, حق دفاع از دمکراسی و استقلال ایران و پرداخت مالیات به دولت مرکزی, حق انتخاب و ایجاد کمیته 39 نفره ملی برای اجرای مصوبات کنگره تمام خلقها اشاره شده بود.

مردم  آزربایجان جنوبی و پایتخت آن تبریز به گرمی از شکل گیری حزب دمکرات آزربایجان استقبال کردند . مجلس ملی آزربایجان جنوبی پیشه وری  را بعنوان نخست وزیر مسول تشکیل کابینه دولت کرد. حکومت ملی و مجلس ملی آذربایجان جنوبی برای دفاع از دست آوردهای انقلاب, ارتش مردمی بنام فدائیان را تشکیل دادند. حکومت ملی آذربایجان جنوبی مالکیت خصوصی را محترم شمرده, زمینهای دولتی و خانها را بین کشاورزان تقسیم  و زبان ترکی  را زبان رسمی دولت اعلان کرد. رای همگانی اعلام شده و برای اولین بار در تاریخ ایران به زنان حق رای و حق انتخاب داده شد. حکومت برای پیشرفت اقتصادی دست به ایجاد کارخانه ها زد. آزادی اتحادیه های اصناف, حمایت از نشریات ترکی , ایجاد بانک ملی, اقدام برای تعالی فرهنگ ترکی آزربایجانی, مبارزه با رشوه , تلاش مظاعف برای تامین امنیت غذائی ,مادی  وجانی مردم  از دیگر اقدامات دولت ملی بود.  شاهدان بی طرف پیشه وری و حکومتش را مردمی معرفی کرده اند که کارهای بی نظیر ی را برای مردم انجام داده است .

 “حکومت ملی آزربایجان و پیشه وری در یک سال کارهای کردند که پادشاهی پهلوی نتوانسته بود در بیست سال انجام دهد.” (ویلیام داگلاس)

آذربایجانیها که در طول تاریخ برای حفظ ایران و رشد آن سرمایه گذاشته بودند و در مقابل این سرمایه پاداش آنان چیزی جزء سیاستهای نژادپرستانه دولت مرکزی برای نابودی هویت آنان نبود. این دفعه اقدام به تشکیل دولت ملی برای خود کردند.اقدم به تشکیل دولت ملی چرخشی اساسی در حرکت آذربایجانیها بود. این چرخش اساسی و تاریخی باعث ایجاد گفتمانهای جدیدی در تاریخ سیاسی ایران و آذربایجان جنوبی شد.

اقدامات حکومت ملی آذربایجان جنوبی,  اقدامات اساسی و دمکراتیک بود. که در تاریخ ایران سابقه نداشت. حکومت ملی اثری ماندگار از خود بر نسلهای آینده گذاشت. نسلی که امروزه در تعقیب  عملی کردن دوباره و نوین اهداف  اقتصادی , فرهنگی, سیاسی و ادرای که حکومت ملی پایه گذاری کرده است هستند.

رسمیت زبان ترکی, چاپ پول ملی تشکیل دسته های نظامی باسم فدائی برای محافظت از مرزهای آذربایجان جنوبی, پایان دادن به استثمار کشاورزان توسط نماینده ارتجاع حاکم بر ایران, ایجاد دانشگاه ملی, دادن حق رای به زنان و سیستم دمکراتیک در انتخابات, امضاء پیمان دوستی با حکومت ملی مهاباد وتشویق و حمایت از آنان برای تعیین حق سرنوشت خویش, باز کردن درهای آذربایجان به تمام انقلابیانی که مخالف رژیم فاشیستی بودنند. از اقداماتی است که نسل امروز آذربایجان آن را فراموش نکرده است.

در مورد اهداف این حکومت و نتایج آن بردولت مرکزی ایران و روابط بین ملل غیر فارس  و ارتباطات بین الملی آن, بعث های زیادی است. حقیقت این است که با گذشت 69 سال از آن تاریخ و تغییر سیستم جهانی در همه زمینه ها گفتمان حکومت ملی آذربایجان هنوز ادامه دارد. و مردم آذربایجان در تاریخهای مختلفی بعد از حکومت ملی نشان داده اند. که خواسته های حکومت ملی را تعقیب می کنند. این نیز از مردمی بودن این حکومت نشاط می گیرد. چون حکومت ملی آذربایجان نتیجه خواسته های بحق ملل غیر فارس و ملت آذربایجان بود که می خواستند مناطق ملی خود را با اتکا به نیروی های انسانی خود و بر طبق منافع , فرهنگ و هویت خود اداره کنند.

 

سرکوبی حرکت و نتایج آن

سرکوبی حکومت ملی آذربایجان نتایج غیر قابل برگشتی برای آذربایجان جنوبی و ایران داشت. سرکوب خونین با توسل به نیروی نظامی و با کمکهای دیپلوماتیک کشورهای بیگانه که چشم در منابع نفتی و منافع استراتژیک جهانی خود داشتن باعث نهادینه شدن سیستم نژادپرستانه فاشیستی , مرکزیت گرائی درهمه زمینه ها و بطبع آن استبداد در ایران شد. که هنوز هم این سیستم چه بصورت دولت و چه بصورت تفکری در جامعه ایران از دولت و اورگانهای دولتی گرفته تا ادبیات روشنفکری و ادبیات عمومی جامعه حاکم است.

از طرفی دیگر این حکومت  باعث شد. که گفتمان حق تعیین سرنوشت , حکومت مردم بر مردم برای آذربایجان جنوبی و دیگر ملل غیر فارس نهادینه شود. یکی دیگر از نتایج این حکومت پایه گذاری اساسی برای گفتمان حق تعیین سرنوشت در آذربایجان جنوبی این است. که آن را وارد مرحله جدید کرد. خواستهای چون رسمیت زبان ترکی, مدیریت جغرافیای آذربایجان جنوبی نسبت هویت فرهنگی خود,  نسبت به منافع اقتصادی و رفاه مردم خود خواستهای است که حرکت امروزین آذربایجان جنوبی هم خواهان آنها هستند.

این خواستها نسبت به آن تاریخ از نظر کیفی و کمی رشد فزاینده ای داشته است. و ادامه این خواست ها نیز نشان از زنده بودند حکومت ملی آذربایجان جنوبی می باشد. دیگر نتیجه این حکومت و سرکوب خونین  آن عدم اعتماد  مردم آذربایجان جنوبی به حرکت های سیاسی مرکزی و مرکزگرا  است.  گذر از گفتمان حکومت محلی در برخی از لایه های حرکت ملی نوین آذربایجان جنوبی و خواست دولتی مستقل و عضو با مسولیت جامعه جهانی نیز یکی از نتایج حکومت ملی می باشد.

دیگر نتیجه این حکومت پرده برداشتن از ماهیت نژادی و استبدای اورگان سیاست و فرهنگ سیاسی در ایران و فضای اندیشه و تفکر بر ایران است. که هنوز با گذشت 69 سال از این انقلاب دمکراتیک ملت آذربایجان برای دموکراسی ,هنوز هم با سانسور, انکار واقعیت های حکومت ملی و سعی در بدنام کردن آن , اوج سقوط و در جا زدن اندیشه سیاسی در ایران را نشان می دهد.

 اعدام جوانان کرد, عرب و بلوچ و زندانی بودن صدها جوان عرب, کرد, بلوچ و ترک بعنوان تهدید امنیت ملی بعلت خواستهای دمکراتیکی چون رسمیت زبان مادری, تعیین آزادانه نمایندگان خود,  نیز نشانه دیگر از حقانیت حکومت ملی آذربایجان و نتیجه سرکوبی آن است.

این  اعدامها در ادامه همان خون ریزی و اعدامهای  است. که ارتش تا دندان مسلح محمدرضا شاه در تبریز و شهرهای آذربایجان بنام نجات آذربایجان راه انداختند.

بدنبال حمله ارتش دولت مرکزی برخلاف قراردهای امضاء شده با تیکه بر پشتیبانی  وحمایت های  دیپلوماتیک آمریکا و کشورهای غربی حکومت ملی آذربایجان سقوط کرد. هزاران نفر از طرفداران و مردم غیر مسلح کشته شدند. هزران نفرمجبور به ترک آذربایجان به مقصد شهرهای فارس نشین و جمهوری آذربایجان سوسیالیستی( آذربایجان شمالی امروزی) شدند.

 کتابهای ترکی و نوشتجات ترکی در خیابانهای شهرهای مختلف آذربایجان توسط ارتش به آتش کشیده شد. تا مردم آذربایجان جنوبی و هویت او را تحقییر کنند.

هر آنچه می خواستند غارت و چپاول کردند. ارتش ایران مثل یک ارتش اشغال گر و وحشی بود.  محصولات برادشت شده دهقانان سوزانده شد. زنان و دختران آنها مورد تجاوز قرار گرفت. خانه ها غارت شده اموال آنها به سرقت رفت. همچون حیوانات وحشی به دریدن غیر نظامیان مشغول بودند. پشت سر خود مرگ و ویرانی بجا گذاشتند. ( ویلیام داگلاس)

در جریان حمله ارتش پهلوی به آذربایجان بیش از 25 هزار نفر کشته شدند. که بسیاری از آنها در خیابانها به دار زده شدند تا آذربایجان برای همیشه سکوت کند.

یک محقق بی طرف براحتی می تواند این را ببیند.  که  وضعیت حاکم بر ایران بعد از حکومت ملی آذربایجان جنوبی , همراه با خفقان, اعدام , سانسور, عدم آزادی های سیاسی و فردی, عدم قانونمندی , استبداد , فساد اداری و نژادپرستی بوده است.  این را می توان نفرین حکومت ملی آذربایجان دانست که گریبان گیر مردم ایران شده است.

  

 اومود ائوره ن

مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

مطالب مرتبط: آذربايجانايران

اشتراک گذارى !