3onf-iran

چالش ها و بحران های امنیتی پیش روی نظام ایران

نظام جمهوری اسلامی ایران بر بنیان هایی استوار شده که اساسا فاقد پایه های معرف هویتی جغرافیای آن است. این نظام بر مبنای تفکر ناسیونالیستی افراطی حکومت پهلوی و بر اساس چهار نظام معنایی بین الاذهانی که در واقع ناهنجاری های هویت ساز یک نظام اند نشآت گرفت. امور چهارگانه معنایی به ترتیب شامل ملی گرایی یا فارس گرایی، اسلام گرایی شیعی؛ آسیمیلاسیون ملت های غیر فارس، وتضاد گفتمانی با نظام ارزشی بین المللی حاکم بر روابط بین الملل است.

این ساختارهای معنایی حول  کانون و مفهوم فارس محوری (فارسیسم) شکل می گیرد. در این بین اولا “فارسیسم” مفهوم کانونی و قوام بخش آن می باشد و بر نفی هویت ملت های غیر فارس تاکید دارد. مورد دیگر اسلام گرایی شیعی، تکیه بر آموزه های تفکر شیعی است وبر نفی دیگر ادیان و مذاهب نیز تاکید دارد. اندیشه سوم این نظام شبیه سازی کردن ملت های تحت ستم است و نهایتا شعار ضدیت نظام آخوندی فارسیسم با اصول روابط بین الملل و گفتمان بین المللی؛ نظام حاکم در جغرافیای ایران را با چالش های امنیتی شدیدی مواجه کرده است که ذیلا به شرح آن پرداخته می شود.

به هر حال اگر بخواهیم یک نظام حاکم را بعنوان یک سیستم متعادل در نظر بگیریم، تعادل نظام حاکم در جغرافیای ایران چنان دچار بحران و بی ثباتی شده است که اصلاح آن امکان پذیر نیست، و در تکاپوی این بحران ها، روند استقلال خواهی ملت های تحت ستم را امکان پذیرتر کرده است.

لذا مهمترین چالش ها و تهدیدات امنیتی پیش روی نظام حاکم در ایران را می توان به شرح ذیل بیان نمود:

 

گسترش اجماع بین المللی علیه ایران

مورد اول اجماع جهانی علیه ایران را می توان، تصویب قطعنامه‌ای برضد نظام در شورای اخیر حقوق بشر  دانست. در حال حاضر حقوق بشر يكی از محور های تعيين كننده سياست خارجی كشورهای بزرگ جهان در قبال نظام حاکم در جغرافیای ايران مي باشد. ضمن اینکه اروپايی ها به طور صريح گسترش هر چه بيشتر روابط با ايران را وابسته به رعايت بيشتر حقوق بشر و تلاش در جهت دموكراتيك كردن اين كشور نموده اند. در واقع بحث حقوق بشر مهمترین چالش و بحران دائمی پیش روی نظام حاکم است. اولی رن ” کمیسر گسترش اتحادیه اروپا ، در این باره می گوید : ” نقض حقوق بشر در ایران طی سال های اخیر، توسعه روابط اتحادیه اروپا با تهران را غیر ممکن ساخته است”.

برخي اتهامات اتحاديه اروپا در مورد نقض حقوق بشر در ايران که توسط سازمان ها و بازرسان وابسته به خودشان تهیه شده است عبارتند از: وضعيت بد آزادی بيان و عقيده مخصوصاً در رابطه با محدوديت آزادی مطبوعات، دستور قضائی، توقيف تعداد زيادی از مطبوعات، سانسور نشريات و بازداشت روزنامه نگاران، فعالان سياسی و روشنفكران بر مبنای قوانین مربوط به امنيت ملی (بخصوص فعالان سیاسی غیر فارس)، اعدامها، عدم اجرای كامل موازين شناخته شده بين المللی در محاکم قضایی، فقدان تصميمات اجرای شايسته قانون و عدم رعايت تصميمات شناخته شده بين المللی از جمله عليه افراد وابسته به (ملت های غیر فارس) و اقليتهای مذهبی و تبعيض عليه اقليتهای مذهبی؛ عدم اجازه به نماينده ويژه سازمان ملل برای بازديد از ايران به منظور تماس مستقيم با همه اقشار جامعه، ادامه تبعيض عليه زنان (مهر پور،۱۳۷۹: ۷۲-۷۱) وسرکوب هویتی و فرهنگی ملت های غیر فارس دانست.

از سویی دیگر پرونده برنامه تسلیحات کشتار جمعی رژیم حاکم بر ایران و سیاست همسوسازی ایالات متحده با اتحادیه اروپا در چارچوب سازمان ها و نهادهای بین المللی، و تاکید بر مذاکره و دوری از اقدامات یک جانبه ی نظامی موجب شکل گیری و گسترش اجماع بین المللی علیه ایران شد و نظام استبدادی ایران را با تشدید انزوای سیاسی و اقتصادی و در نتیجه ی مداخله نظامی مواجه گردید. در سطح بین المللی افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی برای وادار کردن ایران به توافق در مذاکرات هسته ای، اقتصاد داخل را ملتهب و انزوای بین المللی را بیشتر خواهد ساخت.

 

دخالت در امور کشورهای منطقه ای و جهان

دخالت ایران در کشورهای منطقه و افزایش حضور نیرو‌های ایرانی در لبنان، سوریه و عراق، و همچنین ایجاد ناآرامی‌ها در بحرین و یمن، این ادعا را مطرح کرد که اين نظام خود دچار مشکل امنیتی است زیرا زمانی یک کشور در کشورهای همسایه دخالت می کند که خود در شرایط مناسب امنیتی بسر نمی برد بنابراین مساعی خود را در راستای ناامن تر کردن محیط اطراف بسیج نموده تا وجه داخلی خویش را سالم تر و امنیت خود را با جلوه ی بهتر نمایان سازد و دیگر اینکه امکان دخالت همان کشورها، در سیاست داخلی خود را کاهش دهد. دخالت ایران در امور داخلی دیگر کشورها بشکل مستقیم و غیر مستقیم است. در روش مستقیم می توان دخالت نیروهای سپاه پاسداران در جنگ علیه سوریه را ذکر نمود و نمونه مورد دوم؛ را در کمک تسلیحاتی به نیروهای تروریستی مانند حزب الله در لبنان و نیروهای حوثی در یمن یا گروه های تروریستی دیگر در بحرین برشمرد. این اقدامات  از موارد مهمی است که در تیره تر کردن تصویر منطقه ای و بین المللی ایران و در نهایت امنیت داخلی آن نقش مهمی بازی می کنند.

 

جنبش ملت های عرب منطقه

جنبش ملت های عرب در کشورهای منطقه از مهمترین عواملی است که امنیت نظام حاکم و موجودیت کشور نوساخته ایران را دچار بحران کرده است و به عنوان یک تهدید جدی قابل درک است. زیرا این عوامل در بی ثباتی و ناامنی داخلی ايران و الگوبرداری ملت های تحت انقیاد از این جنبش ها و انقلاب ها شده و موجب خلاء یا تضعیف قدرت در ايران شده است، و به تبع تنش ملت های غیر فارس، احتمال بروز جنگ داخلی و ظهور و قدرت یابی  ونقش آفرینی این ملت های استقلال طلب از جمله تهدیداتی هستند که به دنبال جنبش های عربی ظاهر شده و امنیت رژیم که با مشت آهنین صورت پذیرفته را بحرانی کنند.

افزایش قوای رقبای ایران و تضعیف متحدان منطقه ای آن

تضعيف موقعيت متحدان ایران همچون عراق، بشار اسد و حزب الله یکی از نتایج مستقیم کاهش امنیت ایران و یکی از عوامل چالش برانگیز پیش روی نظام حاکم شده است. علاوه بر مورد فوق می توان افزایش توان نقش آفرینی رقبای منطقه ای مثل ترکیه، سعودیه را از دیگر موارد این موضوع ذکر کرد. این واقعیت گویای آن است که خواه یا ناخواه مبارزه ملت های منطقه جهانی در جهت تضعیف گروه های تروریست همچون حزب الله و حکومت های افراطی طرفدار ایران در دست اجرا است. این عوامل بدون شک موجب کاهش نفوذ و عمق استراتژیک ایران شده و به عنوان تهدیدی جدی، منافع و امنیت نظام استبدادی ایران را تحت تاثیر قرار داده است.

 

شیعه گرایی و تقابل با ادیان و مذاهب

یکی از مهمترین چالش های امنیتی پیش روی نظام استبدادی حاکم در جغرافیای ایران، تک بعدی بودن دینی – مذهبی است. این نظام با تکیه بر مذهب افراطی تشیع و نفی دیگر ادیان و مذاهب بنا شده است. در حال حاضر ملت های غیر فارس و بخصوص اقلیم الاحواز در مسیر “مذهب اهل سنت” گام  های بلندی برداشته است. از طرفی دیگر سه ملت بلوچ و کورد و ترکمن که اغلبیت مردمشان در حوزه اهل سنت تعریف می شوند به همران روند رو به رشد پدیده “تسنن” در جزء شمالی اقلیم الاحواز به همراه دیگر مناطق الاحواز (مانند ابوشهر و جزایر خلیج عربی)؛ از جمله  مهمترین چالش های پیش روی نظام است زیرا که نظام حاکم و فرقه گرا بر هویت افراطی تشیع بنا شده است. بنابراین بیداری دینی مهمترین خطر تهدید کننده و بحران آینده نظام تبدیل شده است. در اینجا اندکی به شرح جایگاه و موقعیت اهل سنت پرداخته می شود؛ که به شرح زیر است:

مذهب اهل سنت که بیش از 17 میلیون از جمعیت ملت های موجود در جغرافیای ایران را تشکیل می دهد؛ حقی در نشر مذهب و عقائدشان ندارند و حتی حکومت سعی می کند که اهل سنت را به مذهب تشیع سوق دهد. نظام حاکم پیوسته از آزادی اهل سنت در بیان عقائد و برابری و مساوات و عدم تبعیض بین اهل سنت و اهل تشیع صحبت می کنند که این خلاف صحت و نفاق محض است چون آنها در خفا برای ریشه کنی و از بین بردن اهل سنت در ایران برنامه ریزی می کنند.

مورد دیگر منع ائمه جماعت مساجد اهل سنت از بیان عقائدشان در منابر نماز روز جمعه است بطوری که خطبه ها هیچ ربطی به عقائد و باورهای اهل تسنن ندارند، و همچنین مورد دیگر اعدام و قتل دهها تن از علمای بارز اهل تسنن و از جمله انهاشیخ ناصر سبحانی، شیخ عبد الحق، شیخ عبد الوهاب صدیقی، شیخ دکتر علی مظفریان، شیخ دکتر احمد میرین سیاد بلوچی، شیخ محی الدین خراسانی، شیخ علامه احمد مفتی زاده، شیخ یار محمد کهروزی، شیخ مهندس فاروق فرساد، شیخ قاری(قرآن)محمد ربیعی، استاد ابراهیم صفی زاده، شیخ نظر محمد بلوچی، شیخ مجاهد دوست محمد بلوچی، شیخ محمد صالح ضیائی، شیخ مجاهد عبد الملک ملازاده، شیخ عبد الناصر جمشید زهی، شیخ دکتر عبد العزیز کاظمی، شیخ شریف سعیدیانی، شیخ قدرت الله جعفری، شیخ مجاهد قاضی بهمن شکوری، برادر شمس الدین کیانی و زندانی دهها تن از علما و جوانان اهل تسنن در زندانهای خمینی(احوال اهل سنت در ایران، احمد مسعودی)، لذا افزایش شکاف و ایجاد  فرقه گرایی شدید از سوی نظام و تشدید اختلافات مذهبی از مهمترین تهدیدات پیش روی نظام است.

 

شرایط اقتصاد داخلی و فقر فزاینده ی ملت ها در جغرافیای ایران

اوضاع اقتصادی مردم در جغرافیای ایران در شرايط کنونی  نه تنها از  اوضاع عادی خارج  شده، بلکه  می توان “بحران “شدید را در آن مشاهده کرد. وضعيت  نابسامان دلار و ارز و همچنین نرخ رشد اقتصادی پایین، تورم بالای 30 درصد قیمت ها، نابسامانی در تولید داخلی، ناتوانی نهادهای مسئول در کنترل بازار و تورم، بی ثباتی در ارزش پول ملی و سقوط آن به همراه کاهش توان خرید مردم  در کنار افزایش شدید فاصله ی طبقاتی و ثروت های باد آورده برای عده ای خاص، نرخ بیکاری بالاتر از 33 درصد، کاهش درآمدهای نفتی و اثرگذاری تحریم‌ها آن قدر بحران ساز  شده که ديگر مسولان هم در خصوص  کنترل آن، سکوت را در دستور کار خود قرار داده اند. این اوضاع نابسامان به دو دلیل صورت گرفت است، اولا: فقر فزاینده ی ناشی از فساد و ناکارآمدی ساختارهای اقتصادی ایران بدلیل ضعف مدیریتی و اختلاس های میلیاردی مسولان نظام است. دوم: تحریم های اقتصادی مجموعه جهانی علیه برنامه های بلند پرواز رژیم حاکم است. این دو امر موجب گسترش نابسامانی های اقتصادی شده و شرایط مساعدی را برای نقش آفرینی گسترده ی گروههای فاسد همچون سپاه پاسداران در اقتصاد ایران فراهم ساخته است و منجر به فقر فزاینده ملت ها شده است. با اين تفاسير  می توان مدعی شد که اوضاع نابسامان اقتصادی موجود، ایجاد بحران های کلان شده و چالش امنیتی پیش روی نظام را بیشتر کرده است.

 

ناسیونالیسم ملی ضد فارسیسم

در اکثر کشورها تنوع ملی می تواند یک فرصت مناسب برای کشورهای دارنده ی آن تلقی شود؛ لیکن بر خلاف آن در جغرافیای ایران این واقعیت برعکس عمل نموده زیرا که پیوند کاذب بین ملت ها در این جغرافیا حاصل یک پروسه طبیعی و  اختیاری نیست بلکه نتیجه جبر و زور است. در ایران نبود همگرایی بین ملت ها، تفاوت هویتی، عقب ماندگی ها و محرومیت های مطلق ملت های غیر فارس، سیاست گذاری تبعیضی رژیم حاکم و به همراه سیاست های نادرست در راستای آسیمیلاسیون کردن ملت های غیر فارس بر مبنای هویت فارسی، تحقیر ملت های غیر فارس، مساعی نظام برای محو فرهنگی و وجودی آنها و مهمتر از آن اشغال و تحت انقیاد قرار گرفتن این ملت ها از مهمترین عوامل اساسی خیزش ملت های عرب، کورد، ترک، ترکمن و بلوچ شده است و  امنیت موجود که با زور و اعدام های روزانه صورت پذیرفته را به یک تهدید امنیتی جدی برای نظام مبدل ساخته است. نمونه گروگان گیری سربازان مرزی در بلوچستان و مبارزه سیاسی ملت های دیگر غیر فارس برای استقلال خواهی بهترین دلیل چالش پیش روی این نظام است.

 

نتيجه گیری

در سطح بین المللی افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی برای وادار کردن ایران به توافق در مذاکرات هسته ای و پذیرش معاهدات حقوق بشر که در منافی با ساختار وجودی نظام حاکم است؛  اقتصاد داخلی ایران را ملتهب و انزوای بین المللی را بیشتر و سیاست خارجی رژیم آخوندی را با چالش های امنیتی شدیدی مواجه کرده است. در سطح منطقه ای تنش های قومی-مذهبی و بخصوص ناآرامی های عراق و سوریه، در آینده نزدیک مبارزه ملت های تحت انقیاد در جغرافیای ایران را بیشتر و امنیت داخلی را سست تر می نمایاند. از سویی دیگر ضعف مدیریت داخلی، اقتصاد پریشان، بیکاری و تورم دامن بیش از 70 در صد مردم را گرفته است و جامعه شهروندی را به آتشی زیر خاکستر مبدل کرد. بنابراین انتظار می رود در طی یکی دوسال آینده اغتشاشات وناامنی تمام جغرافیای ایران را در برگرفته و رژیم استبدادی حاکم را شدیدا متزلزل نماید.

 

مصطفى حسين

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

مطالب مرتبط: ايرانبحران ها

اشتراک گذارى !