koshonet

افزایش نزاع ها و خشونت های اجتماعی، نتیجه ی حاکمیت ولایت فقیه

پدیده نزاع­ و درگیری­های خیابانی در ایران که در بیشتر موارد منجر به قتل می­شوند، روز به روز در حال افزایش است. بیشتر مردم نزاع­های دو راننده تاکسی، کارگران فلکه، فروشندگان و خریداران، نزاع بین ساکنان آپارتمان و درگیری­های خانوادگی در جامعه را روزانه مشاهده می­کنند. این صحنه­های زننده نشان می­دهد که جامعه از امنیت روانی رنج می­برد. 

به همین جهت کارشناسان اجتماعی دلایل عدیده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در شیوع و افزایش آماری این پدیده اجتماعی زشت و خطرناک آورده­اند که افزایش آن در جامعه و خصوصا بین جوانان نگرانی­های زیادی را به همراه داشته است. در این بین ارائه راهکارهای مناسب جهت کنترل و کاهش پدیده دعوا و نزاع در جامعه در گرو رفع علل آن که همانا فقر، بیکاری، محرومیت از کمترین امکانات تفریحی و تحصیل، سرخوردگی از نبود روزنه تغییر در سایه نظام آخوندی و دیگر مشکلات روانی در جامعه می باشد.

بر طبق آمارهای رسمی میزان خشونت و جرم در بیشتر موارد در چند سال اخیر در سایه رکود اقتصادی، تورم، فقر و بیکاری افزایش قابل ملاحظه­ای داشته است به طوری که نشریه خبری فرهیختگان در شماره 1428 خود به نقل از آمار پزشکی ايران درباره خشونت­های منجر به جرح نوشت: “در دو ماه نخست امسال (1393) 104 هزار و 200 نفر به دلیل صدمات ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کرده­اند. این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد مراجعان نزاع 103 هزار و 767 نفر بود، 4%درصد بیشتر شده است.” بر همین اساس “هر ساعت 72 درگیری منجر به جرح در ايران و 12 نزاع در تهران رخ می دهد.” یعنی ماهانه تقریبا 50 هزار پرونده قضایی در رابطه با نزاع تشکیل می­شود. البته آمارهای رسمی دعواها و نزاع­های خیابانی ثبت نشده بسیار بالاتر از این ارقام است چرا که در بیشتر خشونت­ها دو طرف درگیر با وساطت مردم بدون شکایت مسئله را خاتمه می­دهند. به گزارش فرهیختگان استان­های تهران، خراسان رضوی و اصفهان بیشترین آمار نزاع و استان­های خراسان جنوبی، ایلام و سمنان کمترین مراجعات به پزشکی قانونی ناشی از درگیری را در دو ماه اول سال 1393 به خود اختصاص دادند.

همچنین سازمان حقوق بشر ایران در گزارش سالانه اعدام در ایران در سال 2013  می­نویسد: ” دستکم 678 نفر در سال 2013 در ایران اعدام شده­اند. این رقم نسبت به سال 2012، به 16 درصد افزایش داشته است. در این میان 148 نفر از افراد اعدام شده، با اتهام قتل، محکوم به قصاص شده­اند. این رقم نسبت به آمار سال 2012 حدود هشت برابر شده است.” علاوه بر این تنها در دو ماه اول سال 2014 تعداد حکم­های اجرا شده قصاص، 62 نفر بود. البته این قتلها در نتیجه خشونت و درگیری­های روزمره بوقوع پیوستند.

به اعتقاد کارشناسان اجتماعی میان فقر و بیکاری و افزایش نابسامانی­های اجتماعی همچون خشونت و درگیری رابطه صد در صدی وجود دارد. چرا که ازدیاد بیکاری و به تبع آن سرخوردگی و یاس از وضعیت دردناک اقتصادی سبب انفجارهای رفتاری از قبیل درگیری­های خانوادگی، طلاق و مشکلات روحی و روانی برای فرزندان می شود که در نهایت این بار روانی منفی خانوادگی خود را به صورت درگیری­ها و نزاع­های خیابانی نمایان می­کند. به بیان دیگر مشکلات خانوادگی و آزار و اذیت­های کودکان در منزل بیشتر به دلیل فشارهای اجتماعی از قبیل فقر و بیکاری، تورم و اختلافات طبقاتی است که وارد خانواده می­شوند. پرواضح است که یک فرد بیکار که قادر به تامین مایحتاج اساسی خانواده خود نیست به خشونت روی می­آورد.

به گزارش خبرگزاری مهر در تاریخ 01/02/1393 به نقل از گزارش رسمی مرکز آمار ایران “تعداد جمعیت شاغل کشور به 21.3 میلیون نفر و تعداد بیکاران نیز به حدود 2.5 میلیون نفر بالغ شده است.” ولی ارائه اعداد و ارقام بیکاران و شاغلان در ایران فاقد اعتبارهای استاندارد در محاسبه نسبی شاغلان و بیکاران می­باشد چرا که در آمارهای ارائه شده زنان خانه دار، سربازان وظیفه، دانشجویان و دانش آموزان را به جمعیت شاغل کشور اضافه می­­کنند. از سوی دیگر طبق اعلام مرکز آمار ایران تنها با فرض یک ساعت کار در هفته شخص در ردیف شاغلان کشور قرار می­گیرد. علاوه بر این با توجه به تورم سرسام آور و هزینه­های فراوان غذایی، داروئی، پوشاک و مسکن و همچنین با اضافه کردن تقریبا 40 میلیون نفر جمعیت غیر فعال اقتصادی که هیچگونه منبع درآمدی ندارند و کاملا وابسته به 24 میلیون نفر جمعیت فعال کشور هستند،(روزنامه وطن امروز،20/02/1393) می­توان به عمق فقر، بیکاری و پیامدهای منفی آن بر خانواده و در کل جامعه پی برد.

از سوی دیگر عده­ای از کارشناسان اجتماعی معتقدند علاوه بر عامل بحران اقتصادی که باعث از بین رفتن صبر و تحمل افراد، عصبانیت، کم حوصلگی و در نهایت درگیری و خشونت­های خیابانی را در بر دارد، نظام آموزشی و تعلیم و تربیت مدرسه در ایران قادر نیست مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به صورت مطلوب دگرگون و ارزش­های جامعه را تقویت سازد. وضعیت سیستم آموزش و پرورش غیر اصولی در ایران، جو حاکم بر مدرسه، ضعف تعلیمی معلمان و مشکلات معیشتی آنها و کمبود امکانات آموزشی مورد نیاز، مدرسه را جهت انجام وظایف اصلی خود که همانا تربیت و تقویت مفاهیم ارزشی دانش آموزان است، باز می دارد. در نتیجه خشونت­های فیزیکی از قبیل زد و خورد، خشونت­های روانی شامل فحاشی و پرخاشگری، خشونت­های اجتماعی و خشونت­های اقتصادی همچون شکستن املاک دیگران و خرابکاری که حیات اجتماعی انسان را در معرض تهدید قرارمی­دهند، نمود بیشتری پیدا می­کنند.

علاوه بر این تلویزیون و رسانه­های جمعی نقش گسترده و مستقیمی در کاهش یا افزایش خشونت و نزاع ایفا می­کنند به طوری که برنامه­ها وسریال­های تلویزیونی پخش شده می­تواند به عنوان الگوی رفتاری بسیاری از بینندگان واقع شود. اما در ایران گاهی سریالهای تلویزیونی خود سبب تشویق ناهنجاری­ها و ایجاد بحران­های اجتماعی می شوند. به عنوان نمونه در گزارش شبکه بی بی سی فارسی در تاریخ 3 آوریل 2014 در بررسی و نقد سریال ایرانی “خوب، بد، زشت” که در ایام نوروز 1393 از شبکه دو سیما پخش می شد و دارای بینندگان زیادی بود، چنین می نویسد: “آسیب­های این سریال فقط به ترویج پرخاشگری، زورگویی و نزاع خیابانی محدود نمی­شود. از جمله آسیب­های دیگر آن می­توان به کودک آزاری، آموختن دروغگویی به کودکان، رواج خبرچینی و گزارش مراسم شادی مردم به پلیس و … اشاره کرد.”

از دیگر عوامل گسترش نزاع­های خیابانی می­توان به ناکارایی و عدم اعتماد افراد به نیروی انتظامی و ضعف قوه قضائیه اشاره نمود. از یک طرف نیروی انتظامی به سبب رشوه گیری، مشارکت در سرکوب و دخالت در حریم شخصی مردم مشروعیت خود را به عنوان ارگان حفاظت کننده امنیت مردم از دست داده است و مردم در بیشتر موارد جهت احقاق حقوق خود در برابر دیگران به جای مراجعه به مراکز به اصطلاح انتظامی به نزاع و درگیری­های فیزیکی متوسل می­شوند. از سوی دیگر “قوه قضائیه در مسائل مربوط به مالک و مستاجر، اطاله دادرسی، نافذ نبودن قانون و به روز نبودن آن، رسیدگی نکردن صحیح به پرونده­ها، درگیری مراجعه کنندگان با دادگاهها و ماموران و نارضایتی از روند دادرسی قضایی و… نقشی در بروز نزاع دارند.” (جام جم، 21/01/1391)

در این میان کمبود فضای سبز در سطح شهرها، فقدان برنامه­های فرهنگی و اطلاع رسانی و نبود امکانات مناسب رفاهی، ورزشی و تفریحی سبب می­شود که یک جوان دچار سردرگمی شود و انرژی خود را از راه پرخاشگری، خشونت و درگیری­های مدرسه­ای، خیابانی و خانوادگی تخلیه نماید. این مسئله خصوصا در شهرهای و مناطق حاشیه­ای و فقیر که دارای اکثریت اتنیکی متفاوت هستند، بیشتر مشاهده می­شود. لذا وجود باشگاه­های تفریحی، ورزشی و فرهنگی در تقویت سلامت روانی افراد، ارتقای قدرت تحمل و شکیبایی آنها و همچنین برای رشد و غنی سازی فرهنگی و آموزشی مردم به همراه برخورداری از رفاه نسبی نقش کلیدی بازی می­کنند.

از سوی دیگر زندگی در محیط بسته ایران، مبارزه نظام با آزادی­های اولیه مردم، برقراری حکومت پلیسی، سرکوب و تعقیب جوانان به دلایل واهی باعث گردید تا عقده­های روحی، روانی، جنسی و احساس بی ارزشی، بی احترامی و بی شخصیتی در جوانان طقیان پیدا کنند و در اولین فرصت مناسب با مشاهده کمترین ناملایمتی از سوی دیگران به صورت پرخاش و نزاع خود را نشان می­دهد. به بیان دیگر نظام سیاسی اصولگرا در ایران از یک طرف با استفاده ابزاری از دین و ارائه تصویر زشت و خشن از اسلام و از سوی دیگر ترویج فرهنگ افسردگی، غم و یاس با استفاده از فرهنگ عزاداری شیعی، سبب دین گریزی جوانان شده است به طوری که مکارم اخلاقی اسلام از قبیل “فروخوردن خشم”، سعه صدر، تسامح و عدم پاسخگویی به بی ادبان به کلی فراموش شده است.

البته در این میان نمی­توان نقش مسئولان و سردمداران حکومتی را در تولید اولیه خشونت نادیده گرفت. لذا در جامعه­ای که حاکمیت در آن در پی مطیع کردن مردم از زور و خشونت استفاده میکند، بدیهی است که افراد این جامعه الگوی حکومت را در تامین منافع شخصی با استفاده از پرخاشگری و اعمال خشونت نیز دنبال می­کنند.

پرخاشگری و خشونت در جوامع مختلف نشـأت گرفته از اسباب و علل گوناگونی است که در ایران عواملی همچون بیکاری، فقر، تورم نقش اصلی را در افزایش این پدیده ایفا می­کنند. از سوی دیگر دستگاه­های قضایی و اجرایی و حاکمیت با ارائه الگوهای خشن و ظالمانه سبب تشدید آسیب­ها و آفت­های اجتماعی شده و سلامت روانی جامعه را بیش از پیش به خطر انداخته است. علیرغم از هم پاشیدگی پیوندهای اجتماعی خانواده و اجتماع در ایران، سردمداران نظام ولایت فقیه در حال صدور انقلاب به کشورهای منطقه، حمایت از تروریسم جهانی و صرف میلیاردها دلار جهت پیشبرد برنامه تسلیحات هسته­ای خود است. لذا حکومت با ارائه تصویر دروغین و ساختگی از وضعیت داخلی ایران به جعل حقایق درباره معضلات واقعی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی می­پردازد غافل از اینکه واقعیت دردناک فقدان امنیت اجتماعی در ایران به راحتی قابل پنهان شدن نیست و نتایج منفی آن با افزایش آمار نزاع و درگیری­های همه روزه به روشنی قابل مشاهده است.

 

رحمان حطاوی

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

مطالب مرتبط: ايرانحقوق بشر

اشتراک گذارى !