sho3ob-map

احزاب سیاسی ملتهای غیرفارس و مبارزات آزادیخواهانه ی آنها

مقدمه :

اصطلاحات “ملت ایران” و “کشور ایران” از جمله اصطلاحات جعلی سده ی اخیر هستند که در نتیجه تقابل دو تفکر لیبرال و کمونیست در این نقطه از خاورمیانه پدید آمدند. در دهه ی اخیر با بالارفتن آگاهی سیاسی و اجتماعی ملتهای غیرفارس و با قدرت گرفتن جنبشهای آنها، ایده ی “دولت- ملت” و “یک ملت – یک زبان”  رضاخانی که در تفکر ولایت فقیه نیز به ارث برده شده، در حال ترک خوردن و چه بسا اضمحلال در آینده ای نزدیک است. 

رشد فکری ملتهای غیرفارس در سالهای اخیر، شتاب زیادی بخود گرفته است و این مسئله را می توان در آگاهی روزافزون احزاب سیاسی این ملتها مشاهده کرد. در سالهای نه چندان دور صحبت از استقلال در میان بسیاری از احزاب یک تابو به حساب می آمد و بسیاری از این احزاب و تشکل های سیاسی دچار مشکل عدم وضوح در مانیفیست سیاسی خود بوده اند که مى توان آنرا “تعارفات سیاسی با احزاب اپوزيسیون فارس” ناميد. این تعارفات و سیاست تناقض گفتار و عمل در بین احزاب در چند سال اخیر در حال تبدیل به خودباوری  وشجاعت در بیان خواسته ها و ایده های خود بدون هر گونه لف ودوران و تعارف است. آگاهی احزاب این ملتها از مسئولیت خطیرشان نسبت به ملتهای خود، در حال تشکیل یک حرکت موثر و متحد برای افزایش اثربخشی و بالابردن قدرت چانه زنی در بین ملتها می باشد. اتحاد این ملتها در حال حرکت به نقطه ای است که اگر بگوییم هدف “استقلال” به نقطه ی مشترکدر بین این ملتها تبدیل شده است سخن به گزافه نگفته ایم. این هدف در برنامه ی تشکل های سیاسی واحزابی که در دوران اخیر در داخل و خارج جغرافیای ایران شکل گرفته، متبلور شده است.

 

احزاب سیاسی ملت عرب الاحواز:

ملت عرب الاحواز بعد از اشغال نظامی در 20 اپریل 1925 توسط نیروهای رضاخان و با زمینه چینی بریطانیا، وارد دوران سیاه استبداد گردید. از آن تاریخ به بعد جنبش عرب الاحواز خط مشی های متفاوتی را تجربه کرده است. در ابتدای اشغال، اقلیم الاحواز شاهد انقلاب کارکنان قصر شیخ خزعل به نام “ثورة الغلمان” بود. بعد از آن انقلاب، چندین جنبش و انقلاب با ساختار قبیله ای در چند نقطه ی الاحواز به وقوع پیوست که به علت نبود ساختار سیاسی، ضعف آگاهی در بین سایر مردم ودیگر قبایل جهت همراه شدن با قبیله پیشرو در انقلاب و همچنین ورود جاسوسان حکومتی در صف مبارزین، با شکست مواجه شدند.

پس از شکست قیام های غیرمنسجم قبیله ای، در سال 1946 میلادی، ملت عرب جهت بازپس گیری حقوق از دست رفته ی خود، یک حزب سیاسی با نام حزب سعادت تاسیس کردند. اما این حزب نیز در اثر خفقان موجود در زمان پهلوی راه به جایی نبرد و ساواک موسسان این حزب را دستگیر و به جوخه های اعدام سپرد.  

در ادامه مبارزات ملت عرب در سال 1956میلادی نیز چند تن از روشنفکران عرب به نام های “محیی آل ناصر”، “دهراب شمیل”، “عیسی نصاری” و تعدادی دیگر از فعالان سیاسی اقدام به تاسیس یک تشکل سیاسی تحت عنوان (جبهة تحرير عربستان) کردند. آنان با تاسیس این تشکل و یک کمیته فرعی دیگر به نام ( اللجنة القومية العليا) سعی بر آن داشتند که با بسیج توده های مردمی  یک انقلاب فراگیر ملی راه اندازی کنند. رهبران یاد شده در دیدار با نیروهای سیاسی ملی گرا در مصر و دیگر کشور های عربی از طریق اتحادیه عرب سعی در پیگیری مسئله امارت عربستان(الاحواز) داشتند. اعضای تشکیل دهنده این کمیته و تمام رهبران آن اما به دلیل نفوذ عناصر امنیتی در این مجموعه دستگیر و سه تن نام برده شده در سال 1964 میلادی مصادف با سال 1343 شمسی اعدام شدند.( نوری حمزه، شمه ای از جنبش سیاسی ملت عرب)

از زمانی که سطح آگاهی سیاسی و تشکیلاتی در میان مردم عرب الاحواز فراگیر شد، احزاب سیاسی با ایدئولوژی های مختلف قومی و چپ شکل گرفتند که تاثیر بسزایی در بالابردن سطح اگاهی ملی مردم ایفاء کردند.

در دو دهه ی اخیر و با ورود اینترنت و ماهواره به منازل مردم عرب و شکستن انحصار رسانه ای فارس، آگاهی ملی ملت عرب الاحواز شتاب فزاینده ای به خود گرفت و خط مشی مبارزاتی ملت عرب وارد مرحله ی جدیدی شد. همچنین علاوه بر آگاهی ملی، آگاهی مذهبی به شکلی گسترده در بین ملت عرب الاحواز پدید آمد وبا تشکیل  احزاب دینی رویه ی جدیدی به مبارزه ی مردم عرب اضافه گردید. آگاهی ملی بر ضد شوونیست فارس و آگاهی دینی بر علیه گفتمان صفوی، ملت عرب را از سال 2005 و با انتفاضه 15 اپریل وارد مرحله ی متفاوت از تمام مراحل پیشین ساخت. انتفاضه 15 اپریل 2005 محصول و برآورد فعالیتها و تلاشهای گذشته و حال تمام احزاب، تشکل ها وشخصیت های مستقل داخل و خارج الاحواز بود بطوریکه صحبت از یک متغیری خاص تقریبا غیرممکن است چرا که انتفاضه ی 15 آپریل در نتیجه ی تراکم آگاهی های ملی ملت عرب بواسطه ی احزاب، تشکلها وفعالین مذکور شکل گرفت. بعد از 15 اپریل 2005 احزاب سیاسی عدیده ای که قبل از آن تاریخ شکل گرفته بودند، اعلام وجود کردند. این احزاب، گفتمان جدیدی را چه از نقطه نظر تئوری و چه در میدان عمل، سرلوحه کار خود قرار دادند. احزابی همانند “تیار الوطنی العربی الدیمقراطی فی الاحواز” در عرصه “مبارزه ی نرم” که قبل از 15 اپریل در داخل الاحواز شکل گرفته بود و با انتفاضه 15 اپریل با انتشار بیانیه هایی مردم را به ادامه قیام خود دعوت کرد. همچنین جنبش “النضال العربی لتحریر الاحواز” نیز در عرصه “مبارزه ی سخت” که قبل از 15 اپریل 2005 در داخل الاحواز تاسیس شده بود، با هدف قرار دادن اماکن و مراکز دولتی و اقتصادی رژیم، سعی در تخریب بن بست ایجاد شده در عرصه سیاسی مبارزات ملت عرب برآمد. علاوه بر این احزاب، احزاب دیگری همانند “الجبهة العربية لتحرير الأحواز”، “الجبهة الدیمقراطیة الشعبیة لشعب العربي الأحوازي”، “حرکة تحریر الوطني الأحوازي” و “حزب التضامن الأهوازی”، در خارج از الاحواز با داشتن ایستگاههای تلويزیونی سعی در دمیدن روح انقلابی در تظاهرکنندگان بودند و همچنین اعضاء این احزاب در داخل الاحواز با برافراشتن پرچم الاحواز وبیانیه های با آرم و عنوان این احزاب در کنار تظاهرکنندگان عرب، به خیابان های شهرهای الاحواز، حمیدیة ومعشور وجهی متمایز بخشیدند. احزاب کمتر شناخته شده ی دیگر که میدان عمل آنها در منطقه ای خاص محدود بود نیز بعد از سال 2005 شکل گرفتند که در مجموع همه ی این احزاب عرصه را بر رژیم ایران سخت کردند و با ترکیب دو گفتمان سخت و نرم، این دو نوع مبارزه را گام به گام و به همراه هم پیش بردند و مبارزات ملت عرب الاحواز را وارد مرحله منحصر به فردی نمودند.     

 

احزاب سیاسی ملت آذربایجان:

ایران، آذربایجان را همانند سایر ملتهای واقع در جغرافیای ایران به طور نظامی اشغالی کرده و در طی سالیان دراز اشغال، ملت تورک را تحت ستم ملی، جنسیتی نگه داشته است. رژیم جمهوری اسلامی همانند رژیم موسس اصطلاح جعلی ایران یعنی رژیم پهلوی، بطور سیستماتیک این ملت را در فقر مادی و معنوی قرار داده است. و دستگاه امنیتی رژیم، معترضانِ به این وضعیت را با اطلاق تهمت هایی همانند محاربه و مفسدفی الارض، آنها را به چوخه های اعدام می سپارد.

درجغرافیای ایران،ملت تورک، بخصوص از نظر جمعیتی، ملت مهمی هستند که تاکنون رژیم اشغالگر ایران از تشکیل دولت و کشور توسط آنها ممانعت بعمل آورده است. جنبش این ملت، تاثیر بسزایی می تواند در مبارزات آزادیخوانه ملتهای غیر فارس داشته باشد. رژیم ایران بدلیل جمعیت یکدست و انبوه ملت تورک، کمتر توانسته است سیاست زشت تغییر بافت جمعیتی را در مورد آنها اعمال کند.

احزاب سیاسی ملت تورک از زمان اشغال تاکنون پستی و بلندی های زیادی را طی کرده و مانیفیست های سیاسی و روش های مبارزاتی عدیده ای را تجربه کرده اند. تشکل های سیاسی در آذربایجان، خط مشی های متفاوتی در مورد  بازپس گیری حقوق،  چگونگی و نحوه  قدرت گیری دارند. اما اخیرا و بعد از اینکه دولت های متوالی در ایران نشان دادند که همه در مقابل ملتهای غیرفارس سیاست مشترکی دارند، تفکرات استقلال طلبانه در بین احزاب ملتهای غیرفارس بطور عام و ملت تورک به طور خاص، رشد چشمگیری به خود گرفت.

احزاب آذربایجان در دهه های اخیر به عنوان نمایندگان حقیقی این ملت تحت ستم، تحقق کامل و قطعی شعار کلی “حق ملل در تعیین سرنوشت خویش” را تنها در استقلال ملت آذربایجان، عملی میدانند. اما دشمنان ملل تحت ستم در ایران در برابر این حق طبیعی ملتها یعنی استقلال، با تمام قدرت مخالفت می کنند. رژیم جمهوری اسلامی و احزاب سیاسی شوونیست، چه احزاب موجود در بدنه نظام  و چه احزاب اپوزسیون، وجود ملتها و ظلم ملی در ایران را بکلی رد می کنند. آنها برای یکسان سازی ملتها یعنی فارس کردن ملتهای غیر فارس، تقویت سلطه ی رژیم فارس و تمامیت ارضی ایران، مرتکب جنایات زیادی شده و اکنون هم  حاضر به ارتکاب خبیثانه ترین جنایت ها می باشند. احزاب ملی آذربایجان با ارائه ی آلترناتیو “استقلال” وزنه آلترناتیوهای دیگر از قبیل دموکراسی، حقوق شهروندی، فدرالیسم، سوسیالیسم را سبک تر کردند. سوسیالیست های آذربایجان با انتشار بیانیه ای بر لزوم تغییر تمام خط مشی ها به سوی استقلال طلبی، از استقلال ملت های تحت ستم ایران دفاع کرده و بیان نمودند:” مطالبه استقلال آذربایجان به ملل دیگر اعتماد به نفس خواهد داد تا با کمکهای مادی و معنوی آذربایجان برای استقلال خود بجنگند. آذربایجان نه تنها نقطه امید ملت فارس بلکه تکیه گاه مطمئن برای همه ملل تحت ستم در ایران است. بنابراین اگر ملت فارس خواهان تغییرات و بهبودی در زندگی خود هستند باید از استقلال آذربایجان و استقلال ملل دیگر در ایران حمایت قاطع بکنند. مبارزات استقلال طلبانه آذربایجان حتی به آزادی ملت فارس نیز منجر خواهد شد و در نهایت به دوستی ملتها می انجامد.” (بیانیه ی سوسیالهای آذربایجان تحت عنوان؛ چرا استقلال می خواهیم، www.solgunaz.com)

همچنین در تاریخ 13 دسامبر 2012، سایت کابل پرس خبری را روی سایت خود منتشر کرد که در آن؛” 9 حزب استقلال طلب آذربایجان، با ارسال نامه ای به دفتر سازمان ملل متحد، بر اساس پیمان 2200 که در تاریخ 16 دسامبر 1996 در مجمع عمومی تصویب شده، خواستار همه پرسی برای استقلال از ایران و تشکیل کشور آذربایجان جنوبی شده اند. پیمان 2200 سازمان ملل متحد بر حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تاکید دارد.احزاب آذربایجانی که در نامه به سازمان ملل خواستار برگزاری رفراندوم شده اند شامل اتحادیه ملی دمکراتیک آذربایجان، تشکیلات مقاومت ملی آذربایجان، حزب سوسیال دمکرات آذربایجان، حزب دموکرات آذربایجان جنوبی، حزب استقلال آذربایجان جنوبی، حزب لیبرال دمکرات آذربایجان جنوبی، جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی، حرکت بیداری ملی آذربایجان جنوبی و حزب رهایی آذربایجان جنوبی می شود.

 

احزاب سیاسی ملت کورد:

کردستان شرقی سرزمينی است که در سده ی اخیر، همیشه در جستجوی رهایی، همگام با سایر ملتهای واقع در جغرافیای ایران، حرکت کرده و رشادت ها کرده است. کردستان همواره در مبارزه ی ملتهای غیرفارس پیشرو بوده و از دهه ها پیش همواره پناهگاه همه فعالین و مبارزین سیاسی ومحل آموزش آنها برای جنگ های نامنظم شهری بوده است. کمتر منطقه ای در کردستان وجود دارد که آماج حملات بیرحمانه و ددمنشانه ی رژیم نژادپرست ایران قرار نگرفته باشد. در واقع در یک برهه از زمان ایران بر علیه کردستان جبهه ی نظامی گسترده ای گشوده ودهها روستا را بر سر ساکنین بی پناه آن ویران کرده است.

جانفشانی مردم کورد ریشه در تاریخ غنی از شهامت و رشادت آنها دارد. یک روزنامه نگار که در سالهای سخت سرکوب ملت کورد توسط رژیم، از آن مناطق بازدید کرده بود، در مقاله “کردستان هم رزمگاه هم پناهگاه” مشاهدات خود از ایثار مردم کورد را به شرح زیر بیان می کند: “هرگز فراموش نمی کنم که نيمه های شب و ناگهاني، دسته های بزرگ نيروهای رزمنده از احزاب وسازمان های گوناگون کورد وارد روستاها می شدند و مردم با آغوش باز و روی گشاده با وجود تنگنای معيشتی از آنان پذيرائی می کردند و از جمله به همين دليل مورد خشم و کينه رژيم قرار می گرفتند. به ياد ماندنی ترين فراز اين همگامی مردم کورد با رزمندگان، در جنگ معروف “آلان” در منطقه سردشت و در سال ۶۲ بود. من می ديدم مردمی که خود به دنبال حمله نظامی گسترده رژيم و اشغال روستاها آواره شده و ناچار به ترک خانه و کاشانه شان شده بودند در کنار جاده ها ومسيرهای تردد، مشغول پختن نان و غذا بودند و زير آتشباری های رژيم هم، به کمک پيشمرگه ها می شتافتند.”

تشکل ها و حزب های سیاسی نیز  همانند از خودگذشتگی، در میان مردم کورد تاریخ دیرینه ای دارند. سابقه ی برخی احزاب کردستان به بیش از 40 سال می رسد. مطالبات احزاب کردستان از خودمختاری تا استقلالِ کامل، متغیر می باشد.  حزبهای استقلال کردستان، پارت آزادی کردستان، حزب کارگران کردستان، حزب دموکرات کردستان، سازمان انقلابی زحمت كشان كردستان، پژاک، کومله ( شاخه کردستان حزب کمونیست ایران) از جمله احزابی هستند که برای آزادی ملت کورد از یوغ استعمار مبارزه می کنند. خط مشی مبارزات مردم کردستان بیشتر از سایر ملتهای واقع در جغرافیای ایران، به سمت مبارزه ی مسلحانه گرایش دارد. مبارزان کورد با استفاده از عمق استراتژیک و طبیعت منحصر بفرد، کوهستانهای کردستان را جولانگاه رشادتهای خود کرده اند، آنها با استخدام درستِ عنصر طبیعت وبا خلق آغوش مردمی گسترده در بین مردم کورد، صدها جوان را در جهت مبارزه برای آزادی رهسپار میدان نبرد کرده اند.

 

احزاب سیاسی ملت بلوچ:

رژیم ایران برای منحرف کردن مبارزات بر حق ملت بلوچ و در نهایت کم رنگ کردن قضیه ی بلوچ از روش های سیاسی و نظامی مختلف استفاده کرده و میکنند. در دوران رژیم پهلوی که آگاهی تا این حد گسترده نبود، اشغالگران ایرانی سعی در خلق احساس ایرانی بودن در میان ملت بلوچ داشتند.

در اثر این اقدامات مخرب رژیم، بعد از سقوط شاه، بسیاری از مبارزان بلوچ به سازمانهای ایرانی و احزاب چپگرا پیوستند. در آنزمان صحبت از وجود بلوچ بعنوان یک ملت نه تنها تابو بود بلکه جهالت محض و بمنزله عدم شناخت لازم به علم سیاست دانسته میشد، و دایره مبارزه بر بلوچ بیش از حد تنگ بود .مهار کردن مبارزه ملی نیروهای بلوچ توسط جریانات پوپولیست چپ ایران یک سیاست محوری بود. اما این سیاست بزودی چهره اصلی ایرانی بودنش را بنمایش گذاشت و بسیاری از مبارزان بلوچ به این واقعیت پی بردند که برای مسئله ملی بلوچ لازم است تا یک جریان مستقل ملی در بلوچستان سازماندهی و شکل بگیرد. فاصله گرفتن این نیروهای بلوچ سرآغاز یک دور نوین در مبارزات ملت بلوچ محسوب میشود چرا که راه را بر خودباوری مبارزان بلوچ گشود. (عبدالله سیاهویی -لـنـدن – دسمبر 2009، اگر سردار خیربخش مری نمیگفت بلوچستان مستقل)
از آن زمان به بعد حرکتها و جنبشهای ملی بلوچ بر اساس خودباوری و اعتماد به نفس ملت بلوچستان شکل گرفتند و مبارزه ی حقیقی را در جهت استقلال بلوچستان آغاز کردند. پیدایش حرکت مستقل ملی بنام راجی زرمبش توسط رحیم زردکوهی و پیوستن عده ی زیادی از جوانان مبارز بلوچ به آن، در این راستا بود. پروژه ی ایرانیسم و آریائیسم همانطور که قبل از آن در کردستان شکست خورد این بار در بلوچستان نیز با هویت خواهی ملت بلوچ روبرو شد و از بین رفت.

احزاب سیاسی بلوچستان در دهه ی اخیر، قیامی بزرگ را تجربه کردند و با سردادن شعار “یا وطن یا کفن” مبارزات خود را چندین برابر کردند و ضربات مهلکی بر صف نظامی رژیم وارد کردند. این ضربات بحدی بود که رژیم در سال 2007 در یک اقدامی عجیب و از روی ناچاری و در کمال توهم، به احداث دیوار حائل بین بلوچستان و پاکستان روی آورد. رژیم، احداث این دیوار را جهت در محاصره قرار دادن مبارزان بلوچ و محروم کردن آنها از عمق استراتژیک خود، در برنامه ی خود درج نمود. اما باری به هر جهت نه این دیوار و نه هیچ قدرت دیگری یارای مقابله با انقلاب فراگیر ملت بلوچ نخواهد بود. 

 پیدایش جنبش جندالله و در ادامه ی آن جنبش جیش العدل خواب را از چشمان رژیم ایران ربوده است. مبارزات ملت بلوچ در حال تبدیل شدن به یک الگو برای دیگر ملتهای واقع در جغرافیای ایران است. علاوه بر بیداری ملی، آگاهی دینی نیز در چند سال اخیر در بلوچستان شتاب زیادی بخود گرفته است، بحدی که جنبشهای دینی زیادی با نام صحابه در بلوچستان شکل گرفتند و در حال پیکار با شوونیستهای فارس هستند. حرکت ملی بلوچ به سوی ایجاد وحدت بین نیروهای ملی و نیروهای مذهبی پیش می رود که در صورت تحقق آن مساله استقلال بلوچستان حتمی خواهد بود.   

 

نتیجه گیری:

رژیم شوونیست فارس با غارت منابع و ثروتهای ملل واقع در جغرافیای ایران، این ملتها را به انقیاد و بردگی کشانده و هر حرکت آزادیخواهانه را سرکوب می کند. ایران پایگاه اصلی شرارت و ارتجاع و نژادپرستی در منطقه است که در حال تقویت استراتژی خود یعنی دستیابی به سلاح هسته ای است.  هسته ای شدن ایران فاجعه ای بزرگ برای ملتهای غیرفارس بشمار می آید.

متعدد بودن ملتهای واقع در جغرافیای ایران همانند شمشیر دو لبه ای می باشد که هم می تواند به سود ملتها باشد و هم می تواند یه ضرر آنها تمام شود. رژیم فارس با نفوذ در بین این ملتها وتروج اختلافات قومی (ایجاد اختلاف قومی بین آذربایجان و کردستان) و اختلافات مذهبی می تواند جبهه ی این ملتها را تضعیف کند و از این متکثر بودنِ ملتها به سود خود استفاده کند. اما در صورتی که ملتها بتوانند با هوشیاری، نقشه های شوم جریان ارتجاع پان فارسیسم را نقش بر آب سازند در آن صورت این متعدد و متکثر بودن آنها با اتحاد و خلق اتحادیه ی سیاسی بزرگ از خود، می تواند چالشی بزرگ برای نظام ایران ایجاد کند.

 لذا ضروری است که این ملتها با اتحاد با یکدیگر، احزاب سیاسی مشترکی را برای آزادی خود از قید استعمار فارس ترسیم کنند چرا که هر کدام از این ملتها اگر نگوییم غیر ممکن بلکه بسیار سخت است که بتواند در مقابل درندگی رژیم نژادپرست ایران دوام بیاورند. استقلال هر کدام از ملتهای واقع در جغرافیای ایران، حرکت دومینوییِ استقلالِ ملتها را آغاز خواهد کرد که یکی از پس از دیگری اتفاق خواهد افتاد و دیگر هیچ کس را یارای توقف آن نخواهد بود.

 

قيس التميمي

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

مطالب مرتبط: ملتهاى غير فارس

اشتراک گذارى !