قوانین بین المللی مبارزه با تروریسم جهانی و خصوصا تروریسم دولتی در تمامی اشکال آن برای همه کشورها واضح و عیان است. از سوی دیگر نظام ولایت فقیه در ایران در طول عمر 35 ساله خود کارنامه سیاهی را در توسعه و حمایت از تروریسم داخلی و برون مرزی به همراه دارد. از یک سو خمینی در طول دوران فرمانروایی عنان گسیخته خود در ایران با ترور و خون هزاران انسان در جغرافیای ایران زیر بنا و اساس حکومت ایدئولوژیک خود را بنیان نهاد.
وی با صدور فرامین خشن و بی رحمانهای تمامی مخالفان و منتقدان سیاسی خود را اعدام یا تیرباران نمود به طوری که در اوایل حکومت خمینی روزی نیست که روزنامهها و جراید اخبار ترور و قتلهای حکومتی را چاپ نکنند. در این میان رسانهها موضوع اعدامهای دسته جمعی را بازگو میکردند تا مخالفان ولایت فقیه انتقادها و اعتراضات خود را متوقف کنند و با خمینی بیعت کنند. از طرف دیگر موج تروریسم نه تنها جغرافیای ایران را زیر و رو کرد بلکه مرزهای دیگر کشور جهان را درنوردید به گونهای که گمان میرفت سردمداران حکومت ایران در قتل و نابودی تمامی مخالفان سیاسی خود از کشورهای غربی چراغ سبزی گرفته بودند.
چهارشنبه سیاه شهر “محمره” (خرمشهر جعلی)
در ماههای اولیه قدرت یابی طرفداران ولایت فقیه موج خشونت و ترور از جانب سپاه پاسداران به سوی ملتهای غیر فارس همچون الاحواز، کوردستان، بلوچستان و ترکمن صحرا کشیده شد. در گیر و دار روزهای اولیه سقوط شاه، رژیم تازه تاسیس آخوندی با سوار شدن بر موج آزادی خواهی ملتها در جغرافیای ایران بر لزوم احقاق حقوق انسانی تمامی مردم و برقراری برابری و مساوات و رفع تبعیضهای روا داشته شده بر ملتهای غیر فارس تاکید کرد.
لذا جمعی از روشنفکران و آزادیخواهان عرب احوازی در شهر “محمره” با تاسیس “کانون فرهنگی و سیاسی خلق عرب” مطالبات انسانی و سیاسی خود را به صورت مدنی از طریق این کانون به گوش خمینی و بازرگان نخست وزیر سابق، رساندند. ولی دیری نگذشت تا تیمسار احمد مدنی استاندار وقت الاحواز با توطئه چینی و تقاضای ارسال نیروهای نظامی بیشتر به “محمره” به مستقر و مسلح کردن عده زیادی از سپاهیان در این شهر اقدام نمود. این افراد با گذاشتن نقاب بر صورت در روز چهارشنبه 9 خرداد 1358، تهاجم خود را ابتدا به کانون فرهنگی خلق عرب انجام دادند و سپس با حمله به خانههای مردم عرب به قتل و کشتار ساکنین پرداختند. در این کشتار و ترور که به مدت چند روز طول کشید، نزدیک به 350 نفر انسان بیگناه به شهادت رسیدند و بیش از 700 نفر مجروح گشتند.
علاوه بر کشتار مردم عرب الاحواز، سپاهیان جنایتکار در دیگر نقاط اتنیکی همچون کوردستان، آذربایجان، بلوچستان و ترکمن صحرا نیز شیوه های غیر انسانی ترور و وحشت را به کار بستند تا ترس و هراس را در دل آزادیخواهان بکارند و فرایند غارت و چپاول ثروت ملتها را بدون هیچ دغدغه و مانعی به عمل برسانند.
ایران و حمایت از تروریسم دولتی
حکومت ایدئولوژیک در ایران جهت صدور انقلاب به کشورهای منطقه راهکارهای خبیث و مخالف با قوانین بین المللی را در پیش گرفت. لذا از همان روزهای اولیه قدرت گیری حوزه در ایران، با حمایتهای مالی، لوجستیکی و عقیدتی، اولین گروهک برون مرزی وابسته به خود را با همکاری سپاه پاسداران در لبنان تشکیل دادند. حزب الله لبنان که عملا جزئی از قدرت برون مرزی سپاه قدس ایران به حساب میآید، در ترور شخصتهای سیاسی ایرانی و غیر ایرانی مخالف حکومت ولایت فقیه دست درازی دارد و عده زیادی از نیروهای حزب الله لبنان به عنوان متهمان ردیف اول اقدامات تروریستی در جهان تحت تعقیب هستند. به عنوان نمونه پس از واقعه ترور میکونوس در آلمان که در آن چهار فعال سیاسی کورد مخالف نظام ولایت فقیه ترور شدند، چند نفر وابسته به حزب الله به عنوان مجرم شناخته شدند و روانه زندان گشتند. علاوه بر این دادستان کل آلمان شخصیتهای حکومتی ایران از جمله علی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ولایتی و علی فلاحیان را به دخالت در این ترور متهم کرد.
اهداف ایران در حمایت از تروریسم
ایران جهت پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه خود در کشورهای منطقه و جهان به سوی گشترش قدرت نرم روی آورد. لذا با قرار دادن مسئله شیعیان در کشورهای خلیج عرب به عنوان پاشنه آشیل سعی در خلق پایگاهی از حامیان شیعه در این کشورها نمود. در همین راستا با راه اندازی مراکز خاص و تشکیل کنفرانسهای ویژه و دعوت از عدهای اقلیت شیعه از دیگر کشورها به تربیت عقیدتی آنها اهتمام فراوانی ورزید. متاسفانه شیعیان عرب که به ایدئولوژی ولایت فقیه روی آوردند بعدها به عنوان آلت سپاه قدس جهت تخریب و آشوب در کشورهای خود تبدیل شدند.
به این ترتیب ایران با رونمایی قدرت تروریستی خود در خارج از مرزها و در مراکز نفوذ خود در دیگر کشورها قدرت بازدارندگی خود را نمایان ساخت. همچنین برای هجوم و فشار به کشورهای همسایه جهت کسب منافع سیاسی و پیشبرد برنامههای تسلیحات هستهای خود استفاده میکند.
از سوی دیگر فلسفه وجود و استمرار حکومت آخوندی در ایران بر ترور و خون بنا شده است و مشروعیت بین المللی خود را به عنوان یک نظام دمکراتیک و مردم سالار از همان روزهای اولیه قدرت یابی از دست داده است. بنابراین رژیم ایران در صورت تمایل به ایفای نقش مثبت در نظام بین الملل میبایست تمامی شیوههای غیر شرعی حاکمیت را کنار گذارد؛ تروریسم دولتی خود را متوقف کند و سیاستهای تخریبی و بحران ساز در امنیت منطقه و جهان را فراموش کند. از سوی دیگر پایبندی ایران به اصول نظام بین الملل به معنای از دست دادن تمامی مکاسب غیر شرعی دوران 35 ساله حکومت ولایت فقیه و قطع ید دراز ایران از بسیاری از کشورها است. در نتیجه با کاهش رقابت تسلیحاتی، امنیت و استقرار در منطقه حاکم خواهد شد و تروریسم جهانی با از دست دادن حامی مالی و لوجستیکی خود (ایران) افول خواهد کرد. همچنین ملتهای غیر فارس در جغرافیای ایران در پی از بین رفتن قوانین حکومت نظامی و پلیسی نظام خود کامه ولایت فقیه به حقوق قانونی، انسانی و سیاسی خود از جمله حق تعیین سرنوشت خواهند رسید.
راههای مقابله با تروریسم دولتی ایران
“ماثیو مک اینیس” در مقالهای تحت عنوان “Iran’s support for terrorism worldwide“جهت مقابله با تروریسم ایرانی توصیه میکند که “آمریکا باید یک سیاست بسیار جامع تر با استفاده از شیوه مقابله مستقیم با تروریسم و شیوه استراتژیهای رقابتی با استفاده از قدرت نرم و سخت به مقابله با سپاه پاسداران و نیروهای قدس وارد عمل شود.”
جهت رسیدن به این منظور ایالات متحده به یک ساختار متمرکزتر دولتی جهت هماهنگ ساختن فعالیتهای امور خارجه، دفاع و وزارت دادگستری به همراه دستگاههای اطلاعاتی نیاز دارد تا شبکههایی که فعالیتهای سپاه قدس و حزب الله لبنان را تسهیل مینمایند را مورد هدف قرار داده و تضعیف نماید. به بیان دیگر دنبال کردن شبکههای مالی سپاه، کشف عملیات و فعالیتهای غیر قانونی آنها در سراسر جهان و مقابله جدی با سپاه و حزب الله در عراق، سوریه و یمن میتواند تا حدودی از گسترش تروریسم در منطقه و جهان جلوگیری کند.
از طرف دیگر کشورهای خلیج عرب و در راس آنها “سعودیه” که خود از قربانیان تروریسم حکومتی ایران هستند، نیاز به اتخاذ سیاست قاطع و محکم در قبال ایران هستند. لذا در اولین مرحله انتظار میرود که این کشورها بر لزوم همگرایی و اتحاد یکدست و بستن پیمانهای امنیتی و ایجاد منظومه دفاعی مشترک تاکید کنند و ساختار سیاسی موثرتری به صورت کنفدراسیون تشکیل دهند. در این صورت ایران خود را در مقابل یک کشور عربی واحد، ثروتمند و پرقدرتی میبیند که توانایی مقابله و رو در رویی با آن را نخواهد داشت و تمامی راههای نفوذ تروریسم ایرانی درون این کشورها مسدود خواهد شد.
فعالیتهای تروریستی ایران نسبت به دولت “امارات متحده عربی” و “مملکت سعودیه”
دولت امارات متحده عربی با وجود داشتن روابط اقتصادی خوب با ایران همچنان از جانب سپاه پاسداران و نیروهای اطلاعاتی در معرض تهدید قرار گرفته است. در قضیه ربوده شدن عباس یزدان پناه، شهروند بریطانیایی_ایرانی، از مقابل دفتر کارش در شهر “الفجیره” امارات در تاریخ 25/06/2013، محافل خبری و تحلیلی با استفاده از ادله محکم و شهادت همسر یزدان پناه تاکید میکنند که وزارت اطلاعات ایران در چند مورد وی را تهدید کرده بود. لذا پیش از حضور وی در دادگاه لاهه جهت ایراد شهادت نسبت به صحت قرارداد نفتی “کرسنت” که بین ایران و امارات بسته شده بود و ایران یکطرفه آن را ملغی نمود، از جانب عدهای ناشناس ربوده شد تا از پرداخت غرامت 6 میلیارد دلاری به کشور امارات و افشا شدن موضوع سرقتهای نفتی و گازی از جانب موسسه سپاه و سران رژیم آخوندی جلوگیری شود. (“جمال عبيدى”، ایران، من المستفید من خطف “عباس یزدان پناه”) این عمل دولت ایران در ربودن اتباع خارجی در خاک امارات نوعی تعدی و تجاوز به حاکمیت امارات و از مظاهر تروریسم دولتی محسوب میشود.
علاوه بر این کشور سعودیه پس از عراق به عنوان یک قدرت منطقهای در مقابل سیاست صدور انقلاب خمینی ایستادگی کرد و مانع از رسیدن رژیم ایران به اهداف شوم خود در منطقه شد. به همین جهت این کشور به عنوان یکی از اهداف فعالیتهای تروریستی سپاه پاسداران در طول دوران حکومت ولایت فقیه قرار گرفت به طوری که منافع و دیپلماتهای سعودی شاهد بیشترین عملیات تروریستی از جانب ایران بودند.
در این زمینه “حسناء عبدالعزیز قنیعر” در تحقیقی با عنوان “ایران مرکز الارهاب العالمی، ترمینا بدائها” به شرح هجومهای تروریستی ایران به مملکت سعودیه پرداخته است که ذکر قسمی از آنها در زیر آورده می شود:
اشغال سفارت سعودیه در تهران در ایام حج سال 1987.
در تاریخ 24 آوریل 1988 دفاتر خطوط هواپیمایی سعودیه در کویت پس از کمتر از 24 ساعت از قطع روابط دیپلماسی سعودیه با ایران توسط بمب مورد هدف قرار گرفت.
در تاریخ 25/10/1988 دفتردار دوم سفارت سعودیه در آنکا مورد هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
در تاریخ 08/12/1988 معاون کنسولگری سعودیه در کراچی توسط جهاد اسلامی با مسولیت عماد مغنیه مورد هدف گلوله قرار گرفت و مجروح گشت.
مورد هدف تیر قرار گرفتن و ربوده شدن “حسین فراش”، کنسول سعودیه در بیروت در تاریخ 18/01/1984
انفجار بمب در مقابل دفتر خطوط هوایی سعودیه در فرانکفورت در تاریخ 18/04/1988
انفجار بمب در مقابل دفتر خطوط هوایی سعودیه در کویت در سال 1988
انفحار در مقابل دفتر خطوط هوایی سعودیه در کراچی در سال 1988 و زخمی شدن 7 نفر
مورد هدف تیر قرار گرفتن 3 دیپلمات سعودی در لاغوس پایتخت نیجریه در سال 1988.
تلاش برای ترور کارمند نظامی سعودی در ترکیه در سال 1990 و زحمی شدن وی بر اثر انفجار بمب در ماشین شخصیاش.
انفجار بمب در مقابل سفارت سعودیه در بیروت در 12/01/1990.
تلاش جهت منفجر کردن هواپیمای سعودی “جامبو 747″ در پاکستان 1990.
ترور شدن دیپلمات سعودی در تایلند در سال 1990.
وقوع انفجار در مجتمع نظامی آمریکایی در شهر “الخبر” در مملکت سعودیه در سال 1996 که بر اثر آن 19 نظامی آمریکایی کشته شدند. محققان آمریکایی، “احمد شریفی” از افراد عالیرتبه سپاه را به عنوان طراح این هجوم تروریستی معرفی نمودند.
کشته شدن “حسن القحطانی”، دیپلمات سعودی در پاکستان در سال 2011.
مقامات امریکایی در سال 2011 از تلاش سپاه پاسداران جهت ترور سفیر سعودیه در واشینگتن پرده برداشت.
کشته شدن دیپلمات سعودی در بنگلادش در 06/03/2012.
نتیجه گیری
علیرغم اینکه تاریح حکومت استبدادی ولایت فقیه با ترور و خون هزاران انسان در جغرافیای ایران و در خارج از مرزهایش آغشته است به طوری که فراموش کردن جنایتهای این رژیم غیر ممکن مینمایاند ولی شاهد هستم که ایران خود را قربانی تروریسم جهانی خطاب میکند و به عنوان علمدار مبارزه با تروریسم منطقهای با آمریکا و غرب گفتگوهای دو جانبه انجام میدهد. لذا در مواردی همچون اشغال افغانستان و عراق با امریکا همکاری کرد. ولی این همکاریها نه بر اساس حسن نیت ایران در مبارزه با تروریسم بود و نه بر پایه شانه خالی کردن ایران از تروریسم دولتی بود، بلکه جهت تحریف انظار جهانی از کردههای سابق خود بود. لذا پس از اشغال عراق توسط آمریکا و نفوذ ایران در آن، زمینه و حوزه فعالیت تروریسم ایران به مراتب از سالهای قبل گسترش بیشتری یافت. در این میان سپاه پاسداران با تشکیل گروهکهای تندرو شیعی وابسته به خود از یک سو و حمایت از تروریستهای سنی همچون القاعده از سوی دیگر به کشتار ملت عراق دامن زد.
بنابراین تنها راه رهایی ملتهای منطقه خاورمیانه از سیطره تروریسم و بازگشت امنیت و آرامش به سوی ملتها در گرو اتخاذ راهکارهای موثر از جانب کشورهای منطقه و کشورهای غربی در قبال ایران جهت تضعیف هر چه بیشتر این حکومت و حمایت از حقوق قانونی ملتهای غیر فارس در جغرافیای ایران می باشد. در این صورت سپاه پاسداران توانایی گشودن دو جبهه داخلی و خارجی بر علیه مخالفان درون مرزی و برون مرزی را نخواهد داشت. از سوی دیگر فعال کردن مطالبات اتنیکی و ملی برای ملتهای غیر فارس همچون ترک، عرب، کرد، بلوچ و ترکمن و حمایت رسانه ای و حقوقی از آنها زمینه را برای احقاق حق تعیین سرنوشت برای این ملتها فراهم خواهد کرد. پس از آن حکومت مرکزگرا و مستبد در ایران قدرت لازم را جهت ضربه زدن به امنیت و صلح و ثبات منطقهای را از دست خواهد داد و به تبع آن تروریسم فروکش خواهد کرد.
رحمان حطاوى
منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه