zaban_madari

نقش و اهمیت زبان مادری برای ملت های تحت ستم در ایران

مارتين هایدگر” فیلسوف آلمانی، معتقد است زبان مادری قلب احساس و الهام است وی تاکید می کند کسانی که با زبان مادری در می افتند در واقع با عمیق ترین جنبه روح مبارزه می می کنند و در پایان نیز سر شکسته خواهند شد.

نقش زبان مادری درزندگی انسان ها

رالف فاسولد Ralph W. Fasold در کتاب زبان شناسی اجتماعی می نویسد: عوامل متعددی در زنده ماندن یا از بین رفتن یک زبان تاثیر می گذارد که اصلی ترین آن ها مهاجرت، شهر نشینی، صنعتی شدن، محدودیت های اعمالی از سوی دولت ها، زبان آموزشی مسل در نظام آموزشی کشور ، اعتبار اجتماعی زبان ها و تعداد سخنگویان به یک زبان، است.

عدم آموزش به زبان مادري، موجب از دست رفتن نبوغ  کودکان، ایجاد سرخوردگی، تحقیر و همچنین مانع شكوفايي استعدادها در زمينه هاي مختلف می شود که این نتيجه ای جز نابودی تدریجی فرهنگ نخواهد داشت. ملت های غیر فارس در ایران بسیار اندک به زبان خود می نویسند و می خوانند و تنها در حلقه ی خانواده و دوستان نزدیک به زبان مادری خود صحبت می کنند. فشار برای یاد گرفتن زبان فارسی به منظور داشتن کسب و کار، موقعیت های شغلی و اجتماعی بهتر در مدارس باعث می شود که به دانش آموزان سخت بگیرند. اینگونه سخت گیری ها حتی در داخل خانواده های غیر فارس هم دیده می شود تا جایی که اینگونه تعبیر می کنند که اگر کودک به زبان مادری خود در محیط خانه حرف بزند ممکن است فارسی را در مدرسه با لهجه حرف بزند و این در آینده، مورد تمسخر قرار گیرد.

در ایران با وجود حضور عظیم جمعیتی ملت های مختلف ترک، کرد، عرب ،بلوچ، گیلک و ترکمن صاحبان زبانهای دیگر غیر از فارسی، از آموزش به زبان مادری خود محرومند. این محرومیت، تنها در زمینه ی آموزش به زبان مادریشان محدود نشده است. سیاست های دولت پیشین و حال ایران همواره به دنبال سرکوب هر گونه صدایی، غیر زبان فارس زبان در مناطق مختلف کشور بوده است. محرومیت از آموزش به زبان مادری یکی دیگر از حقوقی است که برای ملت ها در ایران احیا نشده و از دولتی به دولت دیگر منتقل می شود. تمرکز مقاله ی حاضر بر آموزش به زبان مادری در شمال الاحواز خواهد بود.

 

آموزش به زبان مادری در اسناد بین المللی

سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد یونسکو می گوید: هر حرکتی برای گسترش زبان‌های مادری باعث تنوع زبانی، افزایش آگاهی از سنّت‌های زبانی و فرهنگی دنیا است و موجب همدلی بر پایه‌ی تفاهم، مدارا و گفتگو می شود.

مساله ی حق آموزش به زبان مادری در بسیاری از اسناد و معاهدات بین المللی مانند منشور زبان مادری، ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک، ماده 27 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، اعلامیه جهانی حقوق زبانی و بند های سوم و چهارم ماده ی 4 اعلامیه حقوق اشخاص مربوط به اقلیت های قومی، ملی و زبانی و مذهبی، مورد تاکید قرار گرفته است و از آن دفاع می شود.

سالهاست کشورها به دنبال زنده نگه داشتن و پاسداری از زبان های مختلف هستند. تنوع زبانی را نه به عنوان یک تهدید بلکه به عنوان یک فرصت می ستایند و این در حالی است که بحث آموزش به زبان مادری در ایران دهه هاست که با چالش های فراوانی روبروست.

 

آیا انسان بدون زبان مادری اش می تواند هویتش را حفظ کند؟

می توان به جرات گفت که زبان مادری، جایگزینی در ذهن انسان ها ندارد. هدف در گفتگو تنها تفهیم و تفاهم نیست بلکه زمانی زبان مادری را از انسان ها بگیرند، فکر و اندیشیدن را نیز از انسان خواهند گرفت و این امر به مرور منجر به کمرنگ شدن مشارکت آنها در جامعه خواهد شد.  بنابر نظر “ساموئل جانسون” زبان هر ملت شجره نامه ی آن ملت است. بنابراین اگر زبان را از یک ملت بگیریم هویت، گذشته و تاریخ آن ملت را خدشه دار کرده ایم. “اگاتا کریستف” Agota Kristofنویسنده مجارستانی در کتاب خود به نام «زبان مادری » می نویسد : « بیش از سی سال است که به زبان فرانسه حرف می زنم و بیست سال است که به زبان فرانسه می نویسیم .اما هنوز آن را بلد نیستم . بی غلط به آن سخن نمی گویم ، و فقط به یاری مراجعات مکرر به فرهنگ لغت می توانم بنویسم. وی همچنین می گوید زبان فرانسه برای من یک چالش است . چالشی برای یک بی سواد.

 

آیا آموزش به زبان مادری در ايران یک خواست سیاسی است؟

بنا برآخرین اظهار نظرها در این زمینه، معاون رئیس جمهوری ایران، علی یونسی “آموزش زبان مادری” یک خواست سیاسی است که تنها گروههای سیاسی آن را دنبال می کنند. مطرح کردن این مساله با نگاه امنیتی از همان ابتدا، صورت مساله را خدشه دار می کند و اینگونه تعبیر می شود که حتی یک خواسته ی فرهنگی که جزو ابتدایی ترین حقوق یک ملت است تا آزادانه به زبان مادری شان صحبت کرده، تحصیل کنند و فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی داشته باشند از نگاه حکومت، سیاسی برداشت می شود.ناگفته نماند که این خواسته هرگاه‌ از سوی فعالان حقوق هر ملتی در ایران از زمان رضا شاه تا کنون مطرح شده، درخواستشان با سرکوب مواجه شده و انگ تجزیه تطلبی خورده اند. البته بد نیست در اینجا میان آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری تفکیک قائل شویم. حقی که فعالان از آن در الاحواز یاد می کنند آموزش به زبان مادری است.

میل به جدایی طلبی و اعلام خودمختاری از دولت مرکزی زمانی بوجود می آید که یک ملت احساس سرخوردگی و تحقیر کنند و همواره هویت خود را در مظن اتهام ببیند و کوچک ترین حقوق طبیعی و اولیه یک ملت به اقدام علیه امنیت ملی تعبیر شود. آموزش به زبان مادری یکی از ابتدایی ترین حقوق ملت عرب که بيش از هفتاد درصد از جمعیت الاحواز را تشکیل داده اند، است که دولت آن را سیاسی می بیند و از آن در راستای سرکوب فعالان بهره برداری می کند.

دولت جدید با شعارهای انتخاباتی خود در خصوص احیای حقوق قومیت های مختلف در ایران توانست رای بالایی را از ملت های مختلف به جیب خود بریزد. حسن روحانی نیز از‌‌ همان آغاز کارزار انتخاباتی در خرداد ۱۳۹۲ با انتشار بیانیه‌ ای موضوع تدریس زبان مادری در ایران (کردی، آذری، عربی و…) را در سطوح مختلف به‌طور رسمی مورد تأکید قرار داد. تاجایی که در تبریز وعده «فرهنگستان زبان و ادب آذری» را داد، که تاکنون این فرهنگستان تأسیس نشده است. منشور حقوق شهروندی وی را می توان به عنوان جدیدترین دیدگاه سیاسی دولت دانست که تقریبا هیچگونه حقوقی فراتر از آنچه در قانون اساسی بوده برای ملتهای غیرفارس قائل نشده است. اجرای اصل ۱۵ و 19  قانون اساسی مربوط به تدریس زبان مادری در مدارس کشور از جمله شعارهای انتخاباتی روحانی بود که البته این مساله هم با مخالفت فرهنگستان زبان و ادب فارسی و همچنین دیگر مخالفان مواجه شده است. یکی از دلایلی که عموم مخالفین این طرح بر آن اصرار داشتند از میان بردن انسجام ملی در کشور است.

 مساله ی زبان در قانون اساسی همواره به عنوان یک ابهام بوده که جهموری اسلامی از تن دادن به ماده ی نوزده قانون اساسی که از حقوق بسیار ابتدایی ملیت هاست سرباز زده و این ترس تا به امروز با حکومت همراه بوده است. تا جایی که تبلیغاتش را در صدا و سیما و مطبوعات به راه می اندازند و از سویی پیشاپیش اعلام می کنند که این یک خواسته ی سیاسی است و از طرفی دیگر دو فعال حقوق فرهنگی الاحواز به فاصله ی کمی پس از به قدرت رسیدن دولت جدید اعدام شدند. این سیاست های دوگانه و مزورانه به همراه بازداشت فعالان مدنی توسط ماموران امنیتی در مراسم بزرگداشت روز جهانی مادری، ادامه پیدا کرد و در شهرهای دیگر مانند اهر ، سراب و … تعداد زیادی از فعالان مدنی دستگیر یا به وزارت اطلاعات خوانده شدند.

دستگیری و شکنجه ی صدها فعال فرهنگی در الاحواز ( اعضای موسسه ی الحوار)  که فعالیت آنها عموما در راستای کاستن ضعف های آموزش و پرورش و ارائه ی دروس تقویتی به طور مجانی بود تا هم از طرفی از ترک تحصیل کودکان و نوجوانان عرب جلوگیری شود و هم به پیشرفت علمی آنها کمک کند از دیگر سیاست های غیرانسانی دولت جمهوری اسلامی است. سیاستی عرب ستیزانه که با سیاسی خواندن هر گونه حرکت فرهنگی کینه و نفرت را در دل مردمان عرب منطقه کاشته و با اعدام و سوکوب و برچسب چسبانی مانند تجزیه طلب، بعثی، وهابی، اجنبی و غیره با خودی و غیر خودی کردن درهای گفتگو را با ملت عرب الاحواز بسته اند.

 

“دولت ملی” در ایران و سیاست رضاخانی که تا به امروز ادامه یافته است

الگوی هویتی رضاخان در زمان به قدرت رسیدنش، اجرای دولت مدرن ( دولت ملی) و سیاست یکسان سازی بود که این سیاست تا به امروز در حال اجرا شدن است.زبان عربی، تا پیش از حکومت رضا خان در ایران، در دربار امیران آل مشعشع، بنی کعب (آلبوچاسب) رواج داشت و در مدارس و همچنین دادوستدهای اقتصادی و بازرگانی میان قبایل و شهرنشینان استفاده می شد. به خصوص در شهرهای حویزه و احواز که نقش سیاسی و محمره که نقش دو گانه سیاسی و بازرگانی مهمی داشت. تا زمانی که رضا خان، صحبت کردن به زبان عربی را در دوایر و سازمانهای دولتی ممنوع کرد. وی زبان عربی را یکی از عوامل عقب ماندگی ایران می دانست. هرچند رضا خان استفاده از زبان عربی را ممنوع اعلام کرد اما نمی توانست جلوی صحبت کردن مردم به زبان عربی را در منطقه بگیرد؛ در نتیجه زبان عربی در میان توده های روستایی و شهری به حیات خود ادامه داد. مبرهن است هر زبانی بدون متخصصان، کارشناسان دستور زبان، فرهنگستان و نیز بی شعر مکتوب شاعران و داستان و نوشته های نویسندگان، سخنوران و روشنفکران نمی تواند بقا داشته باشد و تکامل پیدا کند.

موج شدید عرب ستیزی دستگاه رضا خان و روشنفکران نظریه پردازش که عمدتاً پیرامون فرهنگستان زبان فارسی و مجله ی «ایران کُده» گرد هم آمده بود، در راستای ترویج اندیشه های نژادگرایانه برتری عنصر آریایی بود. این عرب ستیزی در زمان محمد رضا پهلوی نیز با سیاست «دروازه های تمدن بزرگ»  ادامه داشت و حتی به قشر نویسنده و روشنفکر فارس زبان هم تسری پیدا کرد. می توان به نویسندگانی همچون صادق کیا، محمد مقدم احمد کسروی، صادق هدایت و مهدی اخوان ثالث به انگیزه ناسیونالیستی که گاهی رنگ تند شوونیزم به خود می گرفت، آگاهانه یا ناآگاهانه به جریان فوق دامن می زدند، اشاره کرد. این حساسیت های امنیتی در زمینه ی سیاست یکسان سازی در زمان انقلاب اسلامی هم ادامه پیدا کرد و تا به امروز تغییر جهتی نداشته است.

 

حق تحصیل زبان مادری و کور سوهای اصول 15  و 19 قانون اساسی

طبق اصل‏ نوزدهم قانون اساسی مردم‏ ایران‏ از هر قوم‏ و قبیله‏ که‏ باشند از حقوق‏ مساوی‏برخوردارند و رنگ‏، نژاد، زبان‏ و مانند اینها سبب‏ امتیاز نخواهد بود. بنابر اصل مذکور، مردم ایران از حقوق مساوی برخوردارند. طنز ماجرا در همینجاست که مردم ایران از حقوق مساوی در هیچ زمینه ای برخوردار نیستند. ظلمی که بر ملت عرب می رود قابل شمارش نیست و سالهاست که این مساله همچنان زخم بازی در مناطق غیر فارس وجود داشته و دارد. زمانی این اصل قانون می تواند صحت داشته باشد که ملت عرب حق مساوی در زبان آموزی به زبان خود را داشته باشند.

 اصل پانزدهم قانون اساسی نیز می‌گوید: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»

در صورتی که با یک نگاه بنابر اصل پانزده قانون اساسی ایران، اجازه ی تحصیل به زبان مادری به ملت های ایرانی داده نشده است بلکه تنها اجازه ی آموزش ادبیات (قومیت ها) در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد شمرده شده است. نکته قابل توجه اینجاست که صرف آموزش زبان مادری کودکان همچون یک ماده درسی اساسا به معنای چند زبانه شدن نظام آموزشی ایران نیست.

مطالعه ی موردی الاحواز

ملت عرب الاحواز بیش از 80 سال است که به اجبار به زبان فارسی صحبت می کنند و از ابتدایی ترین حقوق شهروندی خود که آموزش به زبان مادری است محرومند. بسیاری از کودکان عرب به دلیل عدم آشنایی با زبان فارسی در سال های اول مدرسه سرگردان، خسته و نا امید از مدرسه بر می گردند. از آنجایی که نظام آموزشی در ایران بیشتر تکیه بر خواندن و نوشتن دارد یعنی اگر دانش آموز نتواند خوب بخواند یا بنویسد در ردیف تنبل یا کندذهن قرار خواهد گرفت.این تجربه ی میلیون ها غیر فارسی زبان در ایران است که در سالهای اولیه ی ورود به مدرسه با آن مواجه شده اند و چه بسا موجب دلسردی، سردرگمی و موجب کندی فراگیری دانش آموزان غیر فارس شده است که در اکثر موارد موجب ترک تحصیل در همان سالهای اولیه ی مدرسه می شود و علت این مساله، هم قطعا عدم هوش و فهم لازم برای یادگیری زبان دیگر یا به زبان دیگر نیست. بلکه می تواند به عدم وجود هرگونه انس میان زبان مادری و زبان فارسی که در مدارس تدریس می شود و اجباری که در یادگیری زبان فارسی در مدارس است، باشد.  پژوهشهای گسترده در کشورهای چند زبانه نشان می دهد کسانی که به زبان مادریشان آموزش می بینند، در فراگیری زبانهای دیگر دارای توان بیشتری هستند. اجازه نداشتن برای صحبت به زبان مادری در الاحواز تنها معطوف به کلاس های درس نیست و حتی شامل ساعتهای تفریح نیز می شود و اگر معلمی خلاف این قانون عمل کند و بخواهد در این زمان‌ها هم جواب پرسش‌های درسی دانش‌آموزان را به زبان عربی بدهد باز با توبیخ و اخراج مواجه خواهد شد. دامنه ی این سختگیری ها تا به اردوهای تیم های ورزشی تسری یافته تا جایی که از صحبت کردن بازیکنان عرب به زبان مادری شان با هم جلوگیری می کنند.

وضعیت تحصیلی در الاحواز

طبق پژوهشهایی که توسط پژوهشگران عرب احوازی انجام شده، رتبه “استان خوزستان” از نظر فرهنگی درایران در مرتبه هجدهم قرار دارد. 33% دانش آموزان عرب در مرحله تحصیلات ابتدایی و 50% در مرحله راهنمایی و 70% در مرحله راهنمایی ترک تحصیل مى كنند. با توجه به اینکه عرب ها بیش از 70% جمعیت احواز را تشکیل می دهند تنها شاهد درصد بسیار کمی حدود 6.6% از ظرفیت دانشگاه شهید چمران شهر احواز دانشجوی عرب دارد. این مساله در عرصه نشر نیز به شهود دیده می شود تا جایی که حدود نیم در صدآثار فرهنگی به عربی و 99.5 در صد فارسی است.

دو معلم سابق مدارس احواز  که اکنون در خارج از ایران به سر می برند در گفتگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در مورد پیامدهای ممنوعیت تدریس به زبان عربی در مدارس این استان گفتند که اجازه نداشتن صحبت به زبان مادری در کلاس های درس، موجب افت تحصیلی و حتی ترک تحصیل بسیاری از دانش آموزان احوازی شده است. این دو معلم تاکیدکرده اند که آموزش و پرورش برای سرپوش نهادن به این نقطه ضعف مدیران مدارس را به نمره ی قبولی دادن به دانش آموزان اجبار می کنند تا پیامدهای سیاست ممنوعیت تدریس به زبان مادری در مدارس دو زبانه علنی نشود. این سیاست در عمل موجب شده زمانی که این دانش آموزان در کنکور سراسری با دانشجویان سایر نقاط ایران شرکت می کنند درصد کمی از آنها بتوانند در این آزمون قبول شده و وارد دانشگاه ها شوند.

 

نتیجه گیری

طبق آمار موجود بیش از70% از جمعیت ایران را آذربایجانی(ترک)، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن ودیگر ملیت ها تشکیل داده اند. تنها در صورتی که حقوق ابتدائی وحقوق مدنی ملیت ها به رسمیت شناخته شود و به ملیت های مختلف اجازه داده شود تا که به زبان خود آموزش ببیند تا هر انسانی با هر فرهنگی و زبانی آن خاک را میهن خواهد دانست و از ریشه زبانی، فرهنگ، تاریخ و لهجه ی خود شرم زده نخواهد شد و در فضایی احترام آمیز با مشارکت آزاد در امور جامعه موجب غنای فرهنگی آن مرز وبوم خواهد شد. در غیر اینصورت سیاست جمهوری اسلامی با نگاه برتری جویانه به عرب های احوازی، تهدید، زندان و زور نیز در راستای همسان سازی منجر به شکست خواهد بود همانگونه که این سیاست ها در سالیان گذشته تنها موجب ایجاد خشم و کینه در دل مردم منطقه شده و فاصله ی میان ملت ها با دولت مرکزی را بیشتر و بیشتر کرده است. تا زمانی که جمهوری اسلامی با فریب افکار عمومی همراه باشد و پایندی خود را به آنچه که به عنوان اعلامیه های حقوق بشری و … امضا نموده و هرگز به آن تن نداده است، ادامه دهد نمی توان امید داشت که قدم مثبتی در راستای آشتی با ملت های مختلف ایرانی بوجود بیاید.

 

  • (اگاتا کریستف- زبان مادری – نشر آبی – ترجمه:چنگیز پهلوانی – تهران – 1386-ص 44،45،94و95)

 

د. اسیل رضائى

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

اشتراک گذارى !