alahwaz_Kart2

سیاست تغییر بافت جمعیتی در الاحواز؛ نمونه عملی نژادپرستی فارسیسم (2)

سیاست های تغییر بافت جمعیتی در الاحواز در دوره جمهوری اسلامی

مقدمه:

با انقلاب سال 79 در ایران که ملتها حضور فعالی در آن ایفا کرده بودند، امید تازه ای در میان ملتهای واقع در جغرافیای ایران ایجاد شد. ملتهای غیرفارس که اسیر نظریه های پان فارسیسم پهلوی شده بودند، به امید محو این نظریه ها در انقلاب 79 شرکت کردند. 

ملت عرب الاحواز که بیش از سایر ملتهای واقع در جغرافیای ایران، قربانی سیاست عرب ستیزانه رژیم پان فارسیسم پهلوی شده بود، در انقلاب 79 نقش موثری ایفاء کرد. اما در همان ماههای اول پیروزی انقلاب، همه امیدهای ملتهای غیرفارس ناامید شد. رژيم جمهوری اسلامی براي رسيدن به اهداف نامشروع خود و ادامه سيطره بر ملتهای غیرفارس به بزرگترين و بدترين نوع ابزارهای نژادپرستانه متوسل ‌شد و سیاستهای تغییر بافت جمعیتی را قویتر از دوران پهلوی ادامه داد و همراه با سیاستهای تغییر بافت جمعیتی، سیاست سرکوب و اعدام را نیز به بدترین شکل برای ملت عرب الاحواز به ارمغان آورد.

در این دوره، سیاست شهرک سازی در راستای اقدامات خبیثانه تغییر بافت جمعیتی الاحواز، به صورتهای مختلفی و در سطح وسیعی در اقلیم به اجرا درآمد و شهرهایی چند برابر وسعت یزد نو و اصفهان نو همانند شیرین شهر و رامین تاسیس شدند که در ادامه به چند نمونه از ابزارهای مذکور در تغییر بافت جمعیتی الاحواز اشاره می شود:

تبعید:

تبعید از ابزارهایی بود که رژیم جمهوری اسلامی به مانند سلف خود رژیم پهلوی آنرا به شکل گسترده ای به کار گرفت. این ابزار بخصوص در مورد روشنفکران و افراد موثر جامعه به کار گرفته شد. تبعید به دو صورت در رژیم جمهوری اسلامی به اجرا در می آمد: تبعید در زندان و تبعید آزاد. از اوایل انقلاب، عده زیادی از فعالان عرب به شهرهای ایران تبعید شدند. حادثه زلزله شمال ایران که باعث تخریب زندان و آزادی عده زیادی از فعالان عرب تبعیدی در آنجا گردید، حادثه شناخته شده ای است که ما را با عمق فاجعه و دردناک بودن آن آشنا می کند. رژیم، از تبعید اهداف مختلفی را دنبال می کرد. قطع ارتباط روشنفکر با جامعه خود جهت محروم کردن جامعه از مشربهای فکری، ذوب شدن روشنفکر و خانواده ی وی در جامعه میزبان با هدف جلوگیری از استمرار جریان روشنگری به نسلهای بعدی، از جمله این اهداف می باشند. تبعید در اوائل انقلاب با شدت و حدت بیشتری انجام گرفت که بعدها با وقوع جنگ عملا شکل تازه و وسیعتری به خود گرفت و از تبعید با حکم دادگاه های انقلاب به تبعید در اثر موشک و خمپاره تبدیل شد که باعث استقبال زیاد رژیم از این مساله گردید و با مستقر کردنِ تبعیدیان جنگ در شهرهای مختلف، پروژه تبعید خود را یک شبه در حقِ عده زیادی از مردم به اجرا درآورد.

 

جنگ:

خمینی بی دلیل نگفته است که “جنگ برای ما یک نعمت بود”. نظریه پردازان فارسیسم در جنگ نیز بیکار ننشستند و جنگ را بهترین فرصت برای تطبیق تئوریهای نژادپرستانه خود دیدند. آنها علاوه بر استفاده از جنگ برای تغییر بافت جمعیتی، با ایجاد خفقان شدید، حمله شدیدی را علیه روشنفکران و روشنگران ملت عرب الاحواز آغاز کردند و هیاهوی جنگ را بهترین فرصت برای خالی کردن بدنه فعال جنبش ملی عرب از روشنفکران یافتند.

در زمان جنگ هشت ساله و با این پیشینه از حوادث و وجود یک دولت تمامیت خواه ادامه کار سیاسی برای جنبش های عربی در آن مقطع زمانی بسیار دشوار بود. در آن مقطع هر کسی را که به دلیل برخی فعالیت های کوچک فرهنگی دستگیر می کردند او را جاسوس و ستون پنجم معرفی می کردند. جنبش عربی در الاحواز (جنوب غربی ایران) از ابتدای انقلاب تا پایان جنگ بیشترین تلفات انسانی را داد. صدها تن از فعالان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عرب به دلایل واهی در این برهه اعدام شدند. با پایان جنگ هشت ساله ایران وعراق بسیاری از نیروهای سیاسی خواستار تاسیس برخی موسسات فرهنگی و سیاسی شدند، دولت های وقت اما به هیچ کدام از آن خواسته ها جواب مثبت ندادند. (شمه ای از جنبش سیاسی ملت عرب-نوری حمزه)

در دوران جنگ شهرهای محمره و عبادان و البسیتین و روستاهای خط مرزی الاحواز خالی از سکنه شدند و همه جمعیت آنها به شهرهایی در فلات ایران رهسپار شدند. آنجا بین شهرکهای مختلف پخش شدند و بنابراین بخش فعال جامعه عربی الاحواز بخصوص در محمره عملا از تاثیرگذاری بر جنبش ملت عرب حذف شدند.

بعد از جنگ نیز دولتهای متوالی جمهوری اسلامی که از سیاستی واحد در قبال ملتهای غیرفارس تبعیت می کنند از بازسازی مناطق جنگی خودداری کرده و راه را بر بازگشت مردم عرب تبعیدی به دیار خود بستند و بدین ترتیب یکی از بزرگترین سیاستهای تغییر بافت جمعیتی در خاورمیانه را به اجرا درآوردند.

اما این بار نیز نظام مثل همیشه مترصد فرصت بود تا جنگی بودن منطقه را بهانه ای سازد برای ممانعت از بازگشت ساکنان اصلی دهها روستای عرب مرزی. این بار رژیم قصد پاکسازی نوار مرزی ایران و عراق را از وجود روستاهای عرب را در سر می پروارند. رژیم در این راه از هیچ کاری کوتاه نیامد و حتی با عدم پاکسازی میدانهای مین روستائیان را بین ترک روستاهایشان برای همیشه و بازگشت به روستاهای مملو از مین های جنگی روبرو ساخت. این چنین اقداماتی مزید بر علت شد تا حاشیه نشینان اهواز زندگی در سخت ترین شرایط یعنی در حاشیه کلان شهر اهواز را بر بازگشت به ویرانه هایشان ترجیح دهند.( حاشیه نشینان اهواز-مهدی هاشمی)

پروژه عرب ستیز توسعه نیشکر:

همه فعالان و روشنفکران عرب بر این باورند که در اجرای طرحهای ضد عربی، جمهوری اسلامی دست رضا شاه و محمد رضا شاه را از پشت بست. طرح نژادپرستانه توسعه نیشکر که بعنوان یکی از بزرگترین طرحهای تغییر بافت جمعیتی به شمار می رود علاوه بر خرید زمینهای عرب و مهاجرت اجباری، بافت اجتماعی عربی را با چالش جدی مواجه ساخت.

این رژیم پانصد هزار متر از زمین های کشاورزی دو سوی رودخانه کارون – از تستر تا محمره – را با زور از دست صاحبان اصلی اش یعنی روستاییان عرب گرفته است. این طرح “توسعه نیشکر کارون” نام دارد که در دوران شاه طراحی شده و در دوران جمهوری اسلامی توسط هاشمی رفسنجانی احیا شد و به رغم زیان دهی اقتصادی اش، با اصرار ایشان در دوره ریاست جمهوری اش به عنوان یک طرح سیاسی اجرا شد که به خانه خرابی هزاران روستایی عرب انجامید. ( نگاهی به مقوله نژادپرستی در ایران معاصر از آقاخان کرمانی تا تئودور هرتسل- یوسف عزیزی بنی طرف)

در هنگام اجرای این طرح عده زیادی از مردم از فروش زمینهای خود خودداری کردند که با مداخله نیروی سپاه پاسداران و کشتن عده زیادی از معترضین، طرح مذکور به پیش برده شد. به موجب این طرح تمام زمینهای شرقی و غربی رودخانه کارون از تستر تا محمره که زمینهای حاصلخیزی را تشکیل می دهند از دست مردم عرب خارج شد و به شرکت توسعه نیشکر واگذار شد. شرکتی که تمام اقتصاددانان ایرانی، ورشکسته بودن این شرکت و به صرفه نبودن طرح را اعلام کردند اما فارسیسم، هدفی غیراقتصادی دارد و بر اجرای طرح در هر صورت اصرار داشت و بر رسیدن به هدفش که همانا ریشه کردن نژاد عربی از سرزمین عربی الاحواز است، تاکید دارد.

شرکت رزمندگان و سیاست چپاولگری زمینها:

علاوه بر طرح توسعه نیشکر، در جاهایی که امکان صحبت از دروغ بزرگ توسعه نیشکر نبود نظام فارسیسم به روشهای دیگری زمینهای ملت عرب را چپاول کرد. طرح موسوم به “ایثارگران” طرح نژادپرستانه دیگری بود که تاثیر مهمی در تغییر بافت جمعیتی ملت عرب الاحواز بازی کرد. در این طرح در طی بیش از 3 دهه گذشته بیش از 500 هکتار از زمینهای ملت عرب به تاراج برده شد.

در سی سال گذشته دولت بيش از 500 پانصد هزار هکتار از زمينهای کشاورزان عرب را در مناطق جفیر (بین حویزه و محمره)، سوس، حويزه و حميديه را غصب و تصاحب کرده و اين زمینها را به مهاجرين غير عرب و غير بومی فارس و يا به شرکت های تعاونی دولتی موسوم به “ایثارگران” يعنی افراد مرتبط با سازمانهای امنيتی و اطلاعاتی وديگر کارگزاران غير بومی دولت ،واگذار کرده است.واگذاری زمینهای روستاییان عرب در منطقه الدره در عبادان به سپاه پاسداران و اخراج اجباری روستائيان عرب و تصاحب و واگذاری زمينهای شمال کارون به پروژه نيشکر و در نتيحه بيکاری و بی خانمانی ده ها هزار کشاورز عرب در اين مناطق ،جزیی از پروژه تغییر دموگرافی منطقه توسط حاکمیت است. هدف اصلی این سیاست پاکسازی قومی است که نتیجه آن تهجیر اجباری نزدیک به یک میلیون و نیم عرب از سرزمینهای خود و اسکان همین تعداد از مهاجرین غیر عرب و عمدتاً غیر بومی در”الاحواز “میباشد (فدرالیسم برای همه ایرانیان- کریم عبدیان)

سیاست شهرک سازی:

پدیده صهیونیستی شهرک سازی در الاحواز از دوره پهلوی آغاز گشت و در دوره جمهوری اسلامی شتاب سریعتری به خود گرفت. اگر در دوره پهلوی تنها در برخی شهرها سیاست شهرک سازی اعمال شد، اما در جمهوری اسلامی در تمام شهرهای الاحواز این سیاست زشت نژادپرستانه به اجرا در آمد. تمام شهرهای الاحواز تحت مسمیات مختلف دارای شهرکهایی در عمق خود جهت تغییر بافت جمعیتی به نفع مهاجران غیربومی هستند.

در راستای اين سياست پاکيزگی قومی، دولت، شهرک های شبه-استعماری مانند رامين-2، شيرين شهر و ديگرمجمتمع های مسکونی را با کليه امکانات رفاهی احداث کرده وبيش از يک مليون مهاجرغير عرب وغير بومی را در مناطق عرب نشين ، از جمله ملاثانی در 45 کيلو متری شمال اهواز، اسکان داده است. هيچکدام از اين امکانات برای عربهای بومی موجود نميباشد.(فدرالیسم برای همه ایرانیان- کریم عبدیان)

در این هدف، شهرک‌ سازی در الاحواز در درجه اول یک وظیفه استراتژیک برای رژیم به حساب می آید که این مطلب بر طبیعت شهرک‌سازی و طراحی و نظم و سیستم آن و همچنین طبیعت شهرک ‌نشینانی که برای اقامت در آنها می‌آیند، تأکید دارد.

رژیم جمهوری اسلامی سعی دارد کار انجام شده‌ای را در الاحواز به اجرا در بیاورد که در آن، محوِ ملت عرب الاحواز به شکل نهایی، تحقق یابد تا به این وسیله به شکل نهایی بر قضیه الاحواز پرده انداخته و آن را مخفی نماید و جایی برای سخن گفتن از تعیین سرنوشت ملت الاحواز، باقی نگذارد. 

سیطره کامل بر تمام ثروتهای طبیعی  برای خدمت به اهداف فارسیسم در جلب چندین میلیون مهاجر به الاحواز از دیگر اهداف سیاستهای شهرک سازی رژیم می باشد.  

رژیم مناطق خاصی را برای شهرک سازی انتخاب می کند. رژیم، مناطق انبوه از جمعیت عرب و تراکم جمعیت در یک جا را امری خطرناک برای خود می بیند. بنابراین با نفوذ و اقامه شهرک هایی در وسط این مناطق، یکپارچگی این مناطق را بهم ریخته و از درون تیشه به ریشه هویتی آنها می زند.

بر این اساس مهم‌ترین هدف این رژیم، تغییر چهره جمعیتی-جغرافیایی و در یک کلام فارسی سازی کل الاحواز است. به عبارت دیگر رژیم فارسیسم جمهوری اسلامی می خواهد در دراز مدت، با افزایش تعداد مهاجران نسبت به اعراب، به لحاظ حقوقی به تغییر کامل سندهای زمینهای الاحواز به نفع مهاجران جامه عمل بپوشاند. زمین هایی که به لحاظ تاریخی همیشه از آن ملت عرب بوده است.

درمقابل این خود سری های رژیم، احزاب و شخصیت های سیاسی احوازی در داخل و خارج از الاحواز، واکنش نشان داده و ابراز نگرانی کرده‌اند و بسیاری از آنها در مانیفست خود یکی از اهداف تشکیل گروه خود را مقابله با تغییر بافت جمعیتی و سیاست شهرک سازی قلمداد کرده اند. شخصیت های مستقل نیز در داخل و خارج از طریق سخنرانی و پژوهش، این سیاست را به جهانیان معرفی کرده اند. شخصیت هایی همانند جاسم شدید زاده و یوسف عزیزی بنی طرف در داخل الاحواز به صراحت این قضیه را فریاد زدند. جاسم شدید زاده با نوشتن نامه ای به محمد خاتمی بعد از انتفاضه 15 آپریل 2005، به مساله شهرک سازی رژیم اشاره کرده بود. شدید زاده با اعتراض خود به عنوان یک شخصیت حقوقی، سیاست تغییر بافت جمعیتی رژیم در الاحواز را مستند کرد. وی در بخشی از نامه اش بعد از اشاره به انتفاضه 15 آپریل 2005 بیان می کند: “بيش از ١٢٠ هزار هكتار طرح توسعه نيشكر، بيش از ٤٧ هزار هكتار طرح كشاورزی ايثارگران در منطقه جفير، بيش از ٢٥ هزار هكتار تحت عنوان شيلات بيش از ٦ هزار هكتار طرح اسكان اهالی متدين شمال و شمال شرقی الاحواز (استان خوزستان) در نوار مرزی شمال شهرستان سوس (شوش) از مالکیت مردم عرب خارج شد و با استناد به مكاتبه و درخواست بزرگان يكی از نهادها با وزير كشاورزی وقت، بيش از ٥٠ هزار نفر در شهرك شيرين و شهر توسعه نيشكر اسکان داده شدند.مردمی نیز كه زمينهای آنها به علت تصرف نيروهای نظامی به شهر احواز (اهواز) سرازير شده بودند، مظلومانه شبانه به منازل آنها حمله می شود و با صدای گوشخراش بلدوزرها از خواب وحشت زده بيدار می شوند و منازل آنها با خاك يكسان می شود و بيش از ٤ هزار نفر از آنها طی تخريب مجتمع مسكونی سپيدار احواز (اهواز) آواره خيابانها می شوند.”  

 

استخدام های کشوری و سیاست “گزینش”:

رژیم جمهوری اسلامی به روشهای مختلفی جوانان عرب را از راهیابی به پست های دولتی باز می دارد و از این طریق با جلب نیروی کار از دیگر اقلیم ها، سیاست تغییر بافت جمعیتی را از طریق قانون استخدام نیز به اجرا درمی آورد. یکی از این روشها، قانون گزینش می باشد. بر اساس این قانون، جویندگان کار در صورت عبور از چندین صافی مربوط به نظام، موفق به استخدام می شوند. این قانون در همه جای جغرافیای ایران اعمال می شود اما در این الاحواز علاوه بر سایر موارد، بحث گرایش های عربی افراد به آزمونی غیر کتبی گذاشته می شود. بدین صورت که مکالمه افراد در منزل به زبان عربی، اهتمام به پوشش عربی در نزد اعضای خانواده، دارا بودن نسبت فامیلی با فعالان و یا مبارزان و غیره برای افراد نقاط منفی به حساب می آیند و از ورود آنها به بازار کار جلوگیری بعمل خواهد آورد. البته بر اساس پستها و نوع مشاغل، این شرطهای بازدارنده کم یا زیاد می شوند.

رژیم با اجرای این سیاست هم از ورود جوانان عرب به بازار کار جلوگیری می کند تا ملت عرب را از تشکیل طبقه متوسط آگاه بازدارد و هم اینکه با جلب نیروهای کار از سایر نقاط جغرافیای ایران به الاحواز، طبقه متوسط موجود در الاحواز را از آنِ مهاجران غیرعرب خواهد کرد تا مسائل سیاسی محلی به طور مطلق تحت تاثیر اقدامات آنها قرار گیرد و همچنین آنها با تصویب قوانین محلی محرمانه، زمینه را برای اجرای سیاستهای نزادپرستانه رژیم همانند تغییر بافت جمعیتی مهیا خواهند کرد.

نتیجه گیری:

سیاست تغییر بافت جمعیتی با هدف محوِ هویت و مای جمعی ملت عرب الاحواز به شدت از سوی دولتهای متوالی رژیم آپارتاید فارسیسم در حال انجام است و در صورتی که بدین شکل پیش رود در عرض چند سال آینده و همانطور که در نامه محرمانه ابطحی به آن اشاره شده بود جمعیت عرب به اقلیت خواهد رسید. لذا احزاب سیاسی الاحواز در داخل و خارج باید با اولویتی خاص به این مساله بینگرند، چونکه ممکن است الاحواز به سرزمینی بدون ملت عرب تبدیل شود که در آن صورت مانیفست های احزاب در بازگرداندن زمین تنها جوهری بر روی کاغذ خواهد ماند. لذا احزاب باید به هر شکلی که مناسب می بینند نسبت به توقف خطرناکترین پروژه فارسیسم در الاحواز یعنی سیاست تغییر بافت جمعیتی اقدام نمایند که در صورت شکست و یا توقف این سیاست، بزرگترین پیروزی قبل از آزادی کامل، برای ملت الاحواز رقم خواهد خورد.  

 

قیس التمیمی

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

اشتراک گذارى !