Emirate_y

توهمِ “ایران کهن” و توجیه اشغالِ جزایر سه گانه اماراتی

مقدمه:

نگاه دولتمردان فارس به مسائل مورد اختلاف با دیگر کشورها همیشه از ناحیه خودبرتربینی و نژادپرستانه بوده و به همین جهت ادعاهای آنها به جای آنکه مبتنی بر دلایل منطقی باشد متکی بر شعارهای بی اساس نژادپرستانه و خالی از هر گونه دلیل و برهان علمی و منطقی و واقعی است. 

در مورد جزایر سه گانه اماراتی نیز قضیه از این مشرب سرچشمه می گیرد.  دولت ایران به جای تن دادن به خواسته مشروع اماراتیها برای سپردن پرونده جزایر سه گانه به دادگاههای بین المللی برای قضاوت در مورد آن، با سر دادن شعارهای غیر واقعی اعلام می کنند که نصف دنیا متعلق به ایران است، چه برسد به جزایر سه گانه و بر اساس این منطق ِ کور و توهمات بی پایه حتی صحبت در مورد این جزایر اشغال شده را پس می زنند. البته آنها نیک می دانند که در صورت تمکین به رای امارات متحده برای حضور در دادگاههای بین المللی قطعا دست آنها برای همیشه از این جزایر کوتاه خواهد شد و رای صادره به نفع کشور امارات متحده عربی خواهد بود لهذا با غوغاسالاری و هیاهوهای تبلیغاتی نژادپرستانه همچون ایران 2500 ساله و غیره، جلو هر گونه ورود حقوقی به قضیه برای حل و فصل نهایی آن را بسته اند. چندی پیش خبرگزاری فارس خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی(سپاه پاسداران) با انتشار همان شعارهای بی ارزش بار دیگر ادعاهای ایرانی بودن جزایر سه گانه را مطرح نمود. در این مقاله سعی می شود ادعاهای دولتمردان فارس که در خبرگزاری مذکور منتشر شده اند را بررسی نموده و صحت یا عدم صحت آنها را مورد کنکاش قرار داد.

 

توهم تاریخ 2500 ساله پان فارسیست ها:

نویسنده در سایت خبرگزاری فارس، مقاله خود را بدین شکل آغاز می کند:” از آغاز تاریخ مکتوب بشری (چیزی حدود 22 قرن) نه تنها جزایر تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی، بلکه تمام جزایر خلیج عربی و سواحل جنوبی آن شامل عمان، امارات متحده عربی، قطر، بحرین و سواحل شرقی عربستان سعودی تحت حاکمیت ایران بوده‌اند که تا پای گذاشتن استعمار انگلستان به خلیج عربی ادامه داشت.

پان فارسیسم با نصب العین قرار دادن توهم تاریخ 2500 ساله خود(البته جای تشکر از مورخ یهودی و نویسنده تاریخ جعلی ایرانیان به نام «دیوید آستروناخ» دارد) هر گونه مساله ای ولو حقوقی را بر اساس آن می سنجد و خیلی زود به نتیجه ای که می خواهد می رسد. در این مقاله و در مقاله ها و نوشته های مشابه آنها تاریخ 80 و اندی ساله ایران را به 2500 سال تعمیم می دهند و تمام سرزمینهای خلیج عربی و عراق و افغانستان را از آنِ ایران می دانند. در صورتی که بر اساس تاریخ و مستندات نام و کشور ایران کنونی به نقل از تاریخ ایران، تا اوایل قرن بیستم، دیگر ملل، حکومت فارسها را با عنوان رسمی پارس یا پرشین می‌شناختند ليکن طی سلطنت “رضاخان ” و پس از صدور فرمان بریطانیا مبنی بر اشغال ملت های همجوار، ضرورت پیش می آید تا نامی آشنا و دارای سابقه ای تاریخی انتخاب گردد تا بتوان دیگر ملت های اشغال شده را تحت این نام جعلی تعریف نمود. لذا در تاریخ ” 27 دسامبر 1934میلادی و در دوران حکومت پهلوی پدر طی اعلامیه‌ ای رسما از کشورهای خارجی خواسته شد تا از واژه ایران در مکاتبات رسمی خود بجای واژه‌های پرشیا، پرس و پرسه  استفاده کنند”(تابناک، 27 دسامبر 3013 – سایت المزماة، مصطفی حسین ، ایران عمری 80 ساله، هیاهویی 2500 ساله)

پان فارسیستها همیشه در مورد الاحواز و جزایر سه گانه اشغالی این موضوع را مطرح می کنند که آنها در زمان خود دارای قانون خود مختاری بودند ولی در اصل تابع حکومت مرکزی بودند. مثلا در مقاله خبرگزاری فارس این مساله بدین شکل آورده می شود: “جزایر تنب و ابوموسی هنگام گسترش دامنه استعمار انگلیس در “خلیج ف ارس” جزو فرمانداری خود مختار شاخه‌ای از قاسمیان بندر لنگه بود”. در صورتیکه نیک می دانیم که این اصطلاحات سیاسی محصول دولت – ملتهای جدید بوده و نمی توان آنها را بر گذشته ایران اطلاق کرد. زمانیکه وضع خاص حکومتها در زمان گذشته را با استفاده از مفاهیم جدید و امروزی تعریف و تفسیر کنیم این مساله در ذهن متبادر می شود که ایران در آن زمان همانند کشور امروزی بوده و به برخی مناطق بر اساس هویت های قومی و زبانی خودمختاری داده شده بود در صورتیکه این تعاریف قابل پیاده شدن بر آن زمان نیستند و اصلا کشور و دولتی به شکل امروزی نبوده که بتوان الاحواز و جزایر سه گانه را جزئی از آن به حساب آورد. بلکه در آن مقطع زمانی هر منطقه بر اساس هویت و جمعیت یکدست آن، دارای شکلی از اداره منطقه خود با سیطره کامل بر آن بودند و قبل از دولت – ملت های جدید، تمام مناطق بدین شکل اداره می شدند و بعد از شکل گیری دولت های جدید، برخی از این مناطق از حیث موقعیت ژئوپولتیکی و جغرافیایی به شکل دولت جدید و امروزی درآمدند و برخی دیگر همانند الاحواز به زیر سلطه ملت فارس در آمدند. بنابراین صحبت از کشور ایران و خودمختاری مناطقی مانند الاحواز و جزایر سه گانه در آن زمان چیزی جز خلط مباحث غیرمربوط به همدیگر نیست.

اعترافات انگلستان به اماراتی بودن جزایر سه گانه و تحریف فارسها:

مقاله خبرگزاری فارس در مورد اعتراف بالاترین مسئول انگلیسی در مورد اماراتی بودن جزایر سه گانه بدین صورت خلط مبحث می کند: “پس از انقراض حکومت خود مختار قاسمیان بندر لنگه در سال 1887 وزیر مختار انگلیس مدعی شد که جزایر تنب و ابوموسی و سیری از آن “قاسمیان شارجه” است. استدلال انگلیس آن بود که قاسمیان بندر لنگه جزایر یاد شده را به عنوان حکومت موروثی قاسمی اداره می‌کرده‌اند و نه به عنوان گماشتگان دولت ایران.” بنابراین فارسها با این استدلال مجددا موضوع جعلی ایران در آن برهه زمانی را مطرح می کنند و از یاد می برند که شکل ایران کنونی محصول سده اخیر است و نمی توان بر دوره قبل از آن تعمیم داد. و هم اینکه وزیر انگلیسی قاسمی بودن جزایر را مطرح می کند و بیان می نماید که حکومت موروثی قاسمی آنها را اداره می کردند، برای اثبات غیر فارسی بودن جزایر سه گانه کفایت می کند.

همچنین این مقاله به موضوع نقشه های انگلیسی اشاره می کند که رنگ جزایر سه گانه را همرنگ سرزمینهای فارس مشخص کرده و مطرح می کند: “از سوی دیگر، تمام نقشه‌های رسمی انگلیس نیز جزایر تنب و ابوموسی را به عنوان قسمتی از خاک ایران نشان می‌دهد، به عنوان مثال، وزیر مختار انگلیس در سال 1888 یک سال پس از ادعایش، نسخه‌ای از یک نقشه رسمی دولت انگلیس از خلیج عرب را به “ناصر الدین شاه قاجار” تقدیم کرد که جزایر تنب، سیری و ابوموسی را به رنگ کشور ایران نشان می‌دهد.” .

 فارسها به نقشه ای اشاره می کنند که نماینده ایران در شورای امنیت سازمان ملل ارائه نموده و در آن نقشه جزایر سه گانه با رنگی مشخص گردیده که تابعیت جزایر را به ایران نشان می دهد. اگر چه بیان اینچنین ادعاهایی باید در دادگاههای ذیصلاح مطرح شوند و شورای امنیت محلِ رسیدگی به این مساله به شمار نمی رود. همچنین این نقشه توسط هیچیک از مراجع رسمی بریطانیا تایید نشده است و حتی در صورت تایید، بریطانیا در چندین مورد و به صورتی کاملا رسمی بر اماراتی بودن جزایر تاکید نموده و یک نقشه ای که بعدها وجود خطاهای چاپی در آن اعلام شده است به هیچ وجه نمی تواند مواضع رسمی یک حکومت را نقض نماید.

در مقاله عنوان شده که تمام نقشه های رسمی انگلیسی، جزایر را جزئی از سرزمین فارس می دانند در صورتیکه تنها فقط یک نقشه آن هم به صورت اشتباهی این جزایر را همرنگ سرزمینهای فارس دانسته اند که بعد از آن، شرکت چاپ کننده این نقشه ها از این اقدام غیرمقصود خود عذرخواهی می کند.

 

اشغال جزایر توسط فارسها و اطلاق عنوانِ اعاده حاکمیت بر آن:

فارس ها در مقاله خبرگزاری فارس موضوع اشغال جزایر سه گانه را بدین شکل بیان می نماید: “به این ترتیب، نیروهای ایران صبح روز 30 نوامبر 1971 (9آذر 1350) یعنی یک روز پیش از خروج رسمی نیروهای انگلیسی از خلیج عربی وارد جزایر تنب و ابوموسی شدند و این جزایر را پس از 68 سال تلاش و اعتراض پیگیر به خاک ایران باز گرداندند.”

آنها موضوع اشغال جزایر را اعاده حاکمیت خود در جهت بازگرداندن جزایر سه گانه به سرزمین اصليشان قلمداد کردند و اقدام خود را کاملا قانونی اعلام کردند و محمدرضا پهلوی در جواب نامه حاکم شارقه گفته بود که: ” ایران هیچگونه شک و شبهه ای در مورد حاکمیتش بر جزیره ابوموسی ندارد، و بدین ترتیب با رد انجام مذاکرات در مورد این حاکمیت، حاضر به ارجاع این موضوع جهت داوری بین المللی و سازمان ملل متحد نخواهد بود.”(سایت المزماة، جزایر سه گانه؛ آینه ای از انعکاس حق طلبی امارات بر انعطاف ناپذیری توسعه طلبی ایران- جواد الحیدری)

اشغال جزایر سه گانه توسط ایران، نقض آشکار اصل اساسی پایان مرزهای سیاسی بین المللی و ثبات و تداوم آنها می باشد. حاکمیت امارات متحده عربی بر جزایر، تا اعلام خروج بریتانیا از منطقه ی خلیج عربی در اواخر دهه شصت از قرن حاضر ادامه داشت و ایران تنها برای یک دوره ی بسیار کوتاه در سال 1904 بر جزیره ابوموسی مستولی گشت که این استیلا با مخالفت شدید حاکمان عرب و بریتانیا مواجه شد و ایران را مجبور به عقب نشینی از جزیره و پایین آوردن پرچم ساخت. (سایت المزماة، جزایر سه گانه ی اماراتی؛ با استناد به دلایل حقوقی و تاریخی، مازن محمود علی)

 

نتیجه گیری:

مهمترین سفسطه موجود در مورد جزایر سه گانه اماراتی و همچنین الاحواز، تعمیم دادن تاریخ 80 و اندی ساله ایران به دوران ماقبلِ آن و نتیجه گرفتن از آن مغلطه می باشد. تمام سلسله های حکومتی همانند زندیان، افشاریه، علویان، طاهریان، غزنویان، سلجوقیان که از آنها در تاریخ جعلی ایران به عنوان حکومتهای رسمی ایران یاد می شود چیزی جز سلطه ی قبیله ای محلی نبودند که بعضا به صورت همزمان در چند نقطه حاکم بودند و هیچ رابطه ارگانیک و رسمی با یک کشور یکدست نداشتند و آوردن آنها به نام سلسله های حکومتی پی در پی در ایران چیزی جز جعل تاریخ نمی باشد. بنابراین نام بردن از ایران به عنوان کشوری با تاریخی کهن و دارای ساختاری همانند ساختار کنونی توجیه کننده ی اشغال ملتهای غیرفارس و بخصوص الاحواز و جزایر سه گانه اماراتی می باشد و تنها دلیل فارسها برای توجیه این اشغالگریها همانا توهم ایرانِ تاریخی و کهن می باشد لذا بهترین راه برای مقابله با این یاوه گوئیهای پان فارسیسم ها افشای این جعلیات و باطل کردن این توهمات می باشد که در آن صورت دیگر جایی برای این ادعاهای فارسها همانند اعاده حاکمیت بر جزایر سه گانه اماراتی یا ایرانی بودن الاحواز باقی نمی ماند. تا زمانی که خیال باطل ایران کهن 2500 ساله به عنوان نظریه ای جعلی از سوی پان فارسیسم ها تبلیغ می شود و  در برخی مدارس کشورهای عربی نیز تدریس می شود، اشغال الاحواز و جزایر سه گانه اماراتی نیز توجیه می شود.

 

قيس التميمي

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

اشتراک گذارى !