Iran_kart

تقویت جوامع مدنی؛ روش مبارزاتی موثر برای ملتهای غیرفارس

مقدمه:

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪنی ﻣﻔﻬﻮمی ﺗﺎریخی اﺳﺖ که ﻣﻌﻨﺎی ﺁن در ﻃﻮل زﻣﺎن ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺗﻐﻴﲑ کرده اﺳﺖ، در ﻳﻮﻧﺎن ﺑﺎﺳﺘﺎن مساوی دوﻟﺖ ﺷﻬﺮ ﺑﻮد و از اﺟﺘﻤﺎع ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺁزاد و دارای ﺣﻘﻮق ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ و آزادی ﺗﺸﻜﻴﻞ می ﺷﺪ و در ﺑﺮاﺑﺮ ﺁن ﺟﺎﻣﻌﻪ طبیعی، ﺧﺎﻧﻮادﻩ، ﻗﺮار داﺷﺖ. در رم ﺑﺎﺳﺘﺎن ﺟﺎﻣﻌﻪ مدنی ﺑﻪ شکلهای حقوقی و سیاسی اﻃﻼق می ﮔﺮدﻳﺪ. در ﻋﺼﺮ روشنگری، ﺟﺎﻣﻌﻪ مدنی ﺗﺸﻜﻠﻬﺎی ﻏﲑ دولتی را در ﺑﺮ می گرفت که ﻣﻴﺎن دوﻟﺖ و ﻋﺮﺻﻪ خصوصی ﺣﺎﻳﻞ می شدند. در اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن، اﻳﻦ نهادها بیشتر اقتصادی بودند و ﺷﺎﻣﻞ ﲞﺶ خصوصی و ﺑﺎزار می ﺷﺪﻧﺪ و ﻟﺬا ﺟﺎﻣﻌﻪ مدنی متکی ﺑﻪ اﻗﺘﺼﺎد ﺁزاد ﺑﻮد. 

ولی در ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺑﻴﺸﱰ ﺑﺮ ﺁزادﻳﻬﺎ و ﺣﻘﻮق فردی و اجتماعی ﻳﺎ لیبرالیسم اتکا داشت. بنیان جامعه مدنی مبتنی ﺑﺮ اﺻﻞ جامعه پذیری و همکاری و ارﺗﺒﺎط و افقی ﻣﻴﺎن اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ. در ﻳﻮﻧﺎن ﺑﺎﺳﺘﺎن اﻓﺮاد ﳏﺮوم از ﺣﻖ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ و ﺁزادی یعنی ﺑﺮدﮔﺎن، زﻧﺎن و ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﺎن، اعضای ﺟﺎﻣﻌﻪ مدنی محسوب نمی ﺷﺪﻧﺪ. در دوران ﺟﺪﻳﺪ در ﻏﺮب ﻧﻴﺰ اﻳﻦ دو ﺷﺮط ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﺟﺎﻣﻌﻪ مدنی ﺑﻮد، ﺑﻌﺪهﺎ اﻳﻦ ﺣﻘﻮق برای ﳘﻪ ﻣﺮدم ﻣﻌﺘﱪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ و ﻣﻔﻬﻮم ﻓﺮد ﺁزاد و ﺑﺮ ﺧﻮردار از ﺣﻘﻮق طبیعی ﺑﺸﺮ، اصلی ﺟﻬﺎﻧﺸﻤﻮل ﮔﺮدﻳﺪ. (تعریف جامعه مدنی)

برای ایجاد هر تغییری در جامعه نیاز به فعال شدن تمام لایه های اجتماع وجود دارد و در صورت فراگیر شدن غلیان اجتماعی در بطن جامعه، نشانه های تغییر به تدریج ظهور پیدا خواهد کرد و زمینه را برای تغییری ریشه ای یا به اصطلاحِ دیگر “انقلاب” آماده خواهد کرد. صحبت از تغییر و به عبارت دیگر امید به تغییر بدون داشتن جامعه ای مدنی اگر نگوئیم محال است بسیار سخت خواهد بود.

یکی از ویژگی های جنبش مردمی حاضر آن است که با کلام “نه” به میدان آمده است و جنبشی که با کلام “نه” و نفی به میدان بیاید و پیکره پراکنده و گسترده خود را برگرداگرد کلام “نه” یکپارچه کند و در مقابل قدرت متمرکز نظام از حق خود دفاع نماید، به بلوغ مدنی و سیاسی رسیده است. زیرا شرط ایجاد جامعه مدنی آن است که جامعه در مقابل قدرتی و یکه تازی قدرت حاکم قد علم کند و شهامت آن را در خود بیاید که به او “نه” بگوید. و دست از دنباله روی کورکورانه و گوسفندوار بردارد و برای خود هویتی برپا کند. (کلام ”نه“ شرط برپایی جامعه مدنی در ایران – عطا هودشتیان)

 

ملتهای غیرفارس و لزوم ایجاد جوامع مدنی:

صحبت از جغرافیای ایران با یک جامعه مدنی امر خطایی است که جز صرف و اتلاف وقت و انرژی، نتیجه ای نخواهد داشت. در جغرافیای ایران، ملتهای عدیده ای زندگی می کنند که هر کدام در حال تشکیل جامعه مدنی خود هستند. این جوامع مدنی در جغرافیای ایران با اتحاد با یکدیگر و نه ادغام، پشتوانه ای بسیار قوی برای حرکت به سوی آزادی برای ملتهای خود بوجود خواهند آورد. ملتهای غیرفارس که سالیان سال در حال مبارزه برای رسیدن به حقوق خود بودند در اکثر مواقع در یک یا دو زمینه مبارزاتی فعال بودند و شاید یکی از دلایل عدم پیروزی آنها، این مساله باشد. اما چند سالی است که آنها با حرکت همه جانبه، زمینه را برای تقویت جامعه مدنی یکپارچه و پرپتانسیل مهیا کردند. جوامع آگاه، حساس و پیگیر قطعا می توانند نظام را با چالش جدی مواجه سازند. آنها در واقع قبل از اینکه نظام را با مشکل روبرو گردانند، گفتمان حاکم یک ملیتی را به زیر می کشانند و زمینه را برای تفکیک ملتها و جوامع در جغرافیای ایران همانطور که 90 سال پیش وجود داشتند آماده می کنند. کما اینکه تابحال این گفتمان متحجر به شدت از سوی فعالان ملتهای غیرفارس به چالش کشیده شده و در حال گسترش این مبارزه طلبی از سوی همه آحاد ملتهای غیرفارس می باشد.

جامعه مدنی” ایران متاثر از تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چند دهه اخیر، از توسعه ای چشمگیر برخوردار شده است. این توسعه زیر تاثیر جهانی شدن فرهنگ و انقلاب اطلاعاتی شتاب بيشتری يافته و موجب پدیداری نیروهای پویا و تازه نفسی شده است که به هیچ روی مقررات تبعیض گرایانه  نظام را بر نمی تابند. تجارب دهه اخیر حاکی از آن است که عمده نیروهای جامعه مدنی ایران، به درجه ای از تحول کيفی، تجربه و خلاقیت رسيده اند که با اطمینان به نفس در راه سازمانيابی خود گام بردارند و نظام تبعیض گرا را به چالش کشند و پيروزيهايی هرچند کوچک بدست آورند. (راهبردهای سياسی اتحاد جمهوری خواهان ايران)

امروز در جغرافیای ایرن، جوامع مدنی ملتهای غیرفارس به سه طریق می توانند نظام و گفتمان حاکم را به چالش بکشانند:

اول؛ مقاومت بی صدا و خاموش، یعنی مردم با رفتارها و اقدامات اجتماعی خاص، نسبت به قوانین و مقررات و فرهنگ حاکم دهن کجی نموده و آنها را دور می زنند. در شرایط خفقان سیاسی، مقاومت ها و اعتراضات اغلب بدین شکل ظهور پیدا می کنند. این نوع مقاومت در زمانی که هزینه فعالیت های سیاسی بسیار بالا باشد می تواند مثمرثمر قرار گیرد. در واقع در این حالت نیروهای جوامع مدنی ملت های غیرفارس با تمام قدرت از حکومت سرپیچی کرده و نظام را با چالش جدی عدم مشروعیت  مواجه سازند. این نوع مقاومت نیازمند سطح بالایی از آگاهی می باشد بطوریکه باید تمام گروههای سنی در آن مشارکت نمایند.

دوم؛ اعتراضات جمعی و گروهی؛ در این نوع اعتراضات نیروهای جامعه مدنی برای رسیدن به اهداف خود به صورت سازمان یافته ای عمل می کنند. این نوع اعتراضات معمولا گروهها، نیروهای خود را برای تحقق یک یا چند هدف کوتاه مدت وارد عمل می کنند. مثلا اعتراض به انتقال آب کارون توسط نیروهای جامعه مدنی احوازی از این نوع اعتراضات به شمار می رود. 

سوم؛ فعالیت ها سیاسی فراگیر؛ معمولا نوع اول و دوم اعتراضات و مقاومت ها پیش زمینه مقاومت نوع سوم به شمار می روند. در مقاومت های سیاسی گسترده، نیروهای مدنی جوامع غیرفارس، مجاملاتِ سیاسی را شکسته و مطالبات خود را به شکل واضح تری بیان می کنند. در این نوع مقاومت با وجود گستردگی اما مدت زمان زیادی به طول نمی انجامد و در حد یک جرقه سیاسی شدید به شمار می رود که معمولا نقاط عطفی در تاریخ مبارزاتی ملتها به حساب می آیند که آنها را به اشکالِ مبارزاتیِ جنبشی نزدیک می سازد. انتفاضه 15 اپریل 2005 ملت عرب الاحواز از فعالیت های سیاسی همه گیر به شمار می رود.

چهارم؛ مبارزات جنبشی؛ در این نوع اعتراضات تمام طیف های اجتماعی جوامع ملت های غیرفارس وارد جنبشی گسترده خواهند شد که تا تحقق تمام مطالبات سیاسی ادامه پیدا خواهد کرد. در واقع تمام اشکال اعتراضی اول و دوم و سوم در این مرحله با همدیگر و به قویترین شکل بوقوع می پیوندند. اعتصاب ها و تظاهرات گسترده و سایر مقاومت های مدنی، نظام را در مخمصه ای جدی قرار خواهند داد. از این لحظه به بعد نوع برخورد حکومتها، تاثیر زیادی در باقی ماندن مبارزات مردم به شکل مدنی و یا تغییر آنها به سوی حرکتهای خشن و مسلح خواهد داشت. همه حکومت های خودکامه در این مرحله سعی در منحرف ساختن اعتراضات فراگیر مدنی به سوی خشونت خواهند بود تا بتوانند دلیلی موجه برای سرکوب و قلع و قمع آنها پیدا کنند. به این علت اکثر تحلیلگران معتقد هستند که این نظام است که شکل مبارزات را بر ملتها تحمیل می کند.

 

نیروهای جامعه مدنی ملتهای غیرفارس:

جدا نمودن نیروهای جامعه مدنی قطعا کاری سخت و ناشندنی است چرا که همه نیروها به شکلی در هم تنیده بر هم تاثیر می گذارند و از هم تاثیر می پذیرند. اما جهت آشنایی با ستون های اصلی جامعه مدنی، این نیروها را به صورتی اسمی تقسیم می کنند که اهم آنها عبارتند از:

دانشجویان و تشکل های دانشجویی؛ میزان قدرت این نیروها در جوامع غیرفارس متفاوت است و در کل میزان قدرت این نیروها در مقایسه با سایر نیروها ضعیف می باشد که مهمترین علت آن عدم تحصیل به زبان مادری دانش آموزان غیرفارس و ترک تحصیل ناشی از آن است.

 زنان ملتهای غیرفارس که قربانی دو نوع تبعیض هستند. تبعیض مشترک با زنان فارس از سوی نظام حاکم و تبعیض به خاطر غیرفارس بودن که هم از سوی جامعه فارس و هم از سوی حکومت متوجه آنان می شود. این زنان تاثیر بسیار زیادی در حرکت جامعه مدنی ملت خود خواهند داشت و با شکستن قیود سنتی می توانند پیشتاز نیروهای جامعه مدنی در اعتراضات و عصیان ها باشند.

روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان؛ این نیروهای اجتماعی تاثیر شگرفی بر بدنه ملتها خواهند داشت و در آگاهی رسانی ملی نقش عمده ای را ایفا می کنند. همچنین آنها با انتقال صدای اعتراض ملتها، زمینه را برای پشتیبانی افکار عمومی جهانی از جنبش ملتها آماده و مهیا می سازند.

علاوه بر موارد ذکر شده می توان از معلمان، کارگران، اقلیت های دينی و مذهبی، فعالان محیط زیست، مدافعان حقوق کودکان، تلاش های فعالان ملتهای غیرفارس در خارج از کشور، تشکل یابی وکلای دادگستری و سرمایه داران و غیره نام برد.

ملتهای غیرفارس باید این نکته را مدنظر داشته باشند که در جامعه مدنی برای تمام افراد، بسته به موقعیت آنها نقشی خاص در نظر گرفته شده است و تنها با همکاری و تلاش همه آنها و به کارگیری درست نقش خود در این پروسه می توانند مثمرثمر واقع شوند و زمینه را برای مبارزاتِ جنبشیِ فراگیر مهیا سازند. قطعا غیبت هر کدام از نیروها در این مسیر خللی ایجاد خواهد نمود که راه رسیدن به هدف را طولانی تر خواهد ساخت.

 

نتیجه گیری:

در ابتدا باید به نکته پی برد که در جغرافیای ایران، صحبت از یک ملت و یک جامعه مدنی امر غیرقابل قبولی است و تنها از سوی نظام و پان فارسیسم ها برای ادغام ملتهای واقع در جغرافیای ایران و بوجود آوردن بک ملت و یک جامعه مدنی تبلیغ می شود. ملتهای غیرفارس در مسیر شکل دهی جوامع مدنی خود راه پرپیچ و خمی را آغاز کرده اند. آنها قبل از این مبارزات خود را به صورت مقطعی و تنها توسط گروه و یا طبقه خاصی از جامعه خود به انجام می رساندند لذا خیلی زود توسط حکومت ها قلع و قمع می شدند و از بین می رفتند و به جز موارد معدودی در یک دوره خاص، هیچگاه نتوانستند تهدیدی جدی برای نظام به حساب آیند به همین خاطر تاکنون هیچکدام از اهداف آنها محقق نشده اند و حتی برخی حقوق آنها که در قانون اساسی صریحا ذکر شده اند نیز مجهول و معطل مانده اند. بنابراین ملتهای غیرفارس در دهه اخیر شکل جدیدی از مبارزات خود را آغاز کرده اند و آن جنبشِ مدنیِ مبارزاتیِ فراگیر می باشد. در ابتدا آنها باید جوامع مدنی خود را روز به روز تقویت سازند و از همه پناتسیل موجود در جوامع خود بهره گیرند و باید برای تمام افراد جامعه مدنی خود نقش و موقعیت تعریف نمایند. همچنین جوامع مدنی غیرفارس با بهره گیری از نیروهای فعال خود، نیروهای خاموش و به زاویه رانده شده خود را فعال نمایند و با بهره گیری از مناسبت های خاص برای اعتراضات خاموش و اعتراضات جمعی و نیز اعتراضات فراگیر سیاسی، زمینه را برای مبارزات جنبشی همه گیر و گسترده مهیا نمایند.

 

قیس التمیمی

منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه

اشتراک گذارى !