Iran_kart

تبعيض نژادی، قومی و مذهبی در سيستم سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران

پیشگفتار

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در همان روزهای اول انقلاب با افکاری نژاد و برتر پرستانه علیه ملت­های ساکن در جغرافیای ایران و علیه اقلیت­های مذهبی بنا شده است. طی این 35 سال که از عمر انقلاب می­گذرد هنوز ماده 15 و 19 خود قانون اساسی رژیم مبنی برتحصیل و یادگیری زبان­های قومی و منطقه­ای به اجرا گذاشته نشده است.

این مقاله به ­بررسی تبعیض نژادی، قومی و مذهبی و نوع فرق گذاری بین مردم در ایران بر اساس اختلاف مذهبی و قومیتی می­پردازد.

نظام آخوندی در ایران از زمان تاسیس این رژیم یعنی در سال 1979 مدعی است که قانون اساسی ایران حقوق تمام ملت­ها و مردم ایران علیرغم وجود اختلاف مذهبی و قومی را تضمین می­کند، ولی حقیقت این رژیم با ادعاهای آن کاملا فرق می­کند و قانون اساسی و سیاست­های این رژیم بر نابودی فرهنگی ملت­ها، ظلم و ستم علیه اقلیت­های مذهبی و قومیتی و محروم کردن انسانها از کوچکترین حقوق انسانی خود بنا شده است.

 

تبعیض قومیتی

بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی در ایران فارسی زبان رسمی کشور می­باشد و رژیم به صورت مستقیم سیاست نابودی زبان­های مردم غیر فارس را دنبال می­کند. مدرسه، روزنامه، مهدکودک برای خردسالان از جمله مراکز مهم تعلیم زبان مادری هر ملت می­باشد ولی در ایران مردم غیرفارس از همان دوران کودکی از تدریس به زبان مادری خود محروم هستند. این محرومیت­ها به علت کم اهمیت نشان دادن دستگاه دولتی به زبان­های مردم غیرفارس خاتمه پیدا نمی­کند بلکه سیاست رژیم نابودی و محو هویت این زبان­ها را دنبال می­کند.

زبان تنها و مهمترین وسیله بشر است که با آن فکر می­کند، سرنوشت ملی خود را مشخص می­کند، به تاریخ خود می­انگرد و با آن به شکوفایی می­رسد، ولی در ایران نزدیک به 70% مردم ایران از این نعمت خدادادی محروم هستند و مجبور به یادگیری زبانی غیر از زبان مادری خود می­باشند.

طبق ماده 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر، تمام انسانها آزاد به دنیا آمدند و باید بدون هیچگونه تبعیض چه نژادی و چه مذهبی آزادانه در کنار هم زندگی کنند. ولی در ایران علی رغم وجود ماده 15 و 19 قانون اساسی خود رژیم هنوز ملت­های غیر فارس چه ترک، کرد، بلوچ، ترکمن و عرب از یادگیری به زبان مادری خود به صورت آکادمیک محروم هستند. و مبارزه رژیم برای محو این زبان­ها به جایی رسیده که دولت های مختلف حاکم بر ایران با تاسیس مؤسسات حفظ زبان فارسی و شکوفایی آن مدارس مختلفی را در کشورهای مختلف جهان از ونزوئلا گرفته تا صربستان تاسیس کردند ولی اجازه تاسیس حتی یک مدرسه را به این ملت­ها نمی­دهند. بلکه فشارها برای محو زبان­های ملل غیر فارس به جایی رسیده که دستگاه اطلاعاتی رژیم حتی مدارس تعلیم قرآن که تنها مرکز تعلیم زبان عربی می­باشد را به بهانه عدم نداشتن مجوز بسته و مؤسسین را دستگیر کردند.

از دیگر سیاستهای رژیم که بوی تبعیض و نژادپرستی علیه ملت­ها را دارد می­توان به سیاست ترویج فرهنگ فارسی از طریق کانال های تلویزیونی مختلف، روزنامه­ها، و دیگر میدیای وابسته به رژیم نام برد ولی در مقابل مردم غیر فارس از داشتن میدیای آزاد برای ترویج و شکوفایی فرهنگی خود محروم هستند. و تنها رژیم بعضی از کانال­های تلویزیونی به زبان عربی و ترکی را برای ایجاد فتنه مذهبی بین ملت عراق و لبنان و فلسطین و یمن و بحرین و حتی بین مردم ترکیه و آزربایجان تاسیس کرده است.

سیاست هجوم برای محو هویت فرهنگی ملت­های ساکن در ایران به جایی رسیده که حتی شخصیت­های غیر حکومتی مانند کوروش زعیم و غیره برای ساکت کردن میدیای غیر ایرانی وابسته به کشورهای غربی مانند بی بی سی نامه اعتراض آمیز برای سکوت علیه تعریف هویت فرهنگی این ملت­ها کردند. این تبعیض قومیتی به حدی رسیده که رژیم برای ساکت کردن مردم غیر فارس از دستگاه اطلاعاتی خود جهت تخویف مردم و دستگیری شخصیت­های فرهنگی این ملت­ها استفاده می­کند. امروزه اکثریت بلقوه مردم غیرفارس توانای حتی نوشتن به زبان مادری و تعریف هویت فرهنگی خود را ندارند یعنی در واقع ژنوسایت سیاسی رژیم به درجه­ای رسیده که حتی در برنامه­های تلویزیونی خود مبارزه علیه به اجرا در آمدن ماده 15 و 19 قانون اساسی رژیم که همان تدریس به زبان مادری همراه با فارسی را با قوت کامل دنبال می­کنند.

از دیگر تبعیض­های نژادی و قومی در ایران می­توان اشاره­ای به ترویج تاریخ قوم فارس در ایران کرد و چگونه رژیم اجازه تدریس تاریخ مردم هر منطقه را نمی­دهد. در ایران مردم ترک آزربایجان، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و لر از یادگیری و آشنایی با تاریخ خود حتی تاریخ معاصر خود محروم هستند و به جای یادگیری تاریخ عیلام و غیره بایستی تاریخ جعلی هخامنش و ساسان را بیاموزند. رژیم در سیاست­های نژادپرستانه خود و از طریق میدیای تحت سیطره حتی شخصیت­های قومی هر ملت در ایران را مورد حمله قرار می­دهد تا شخصیتی غیر از شخصیت واقعی هر فرد تاریخی را به ملت­های مزکور نشان دهد. برای مثال، سیاست رژیم علیه تخریب شخصیتی شیخ خزعل آخرین حاکم الاحواز به حدی رسیده که حتی مردم عرب اجازه اعتراض به این سیاست تخریبی را ندارند، و دولت ایران با معترضین به شدت برخورد خشونت آمیزی را دنبال می­کند. رژیم طی سال­های گذشته شروع به تخریب اثار تاریخی ملت­های غیر فارس کرده تا هویت تاریخی این ملت­ها را محو کند و به جای آن تاریخ جعلی بسازد که بتواند هویت پارسی را برای این مردم فراهم آورد.

در حقیقت، بیداری قشر کثیری از ملت­های غیر فارس در ایران، مهاجرت به کشورهای پیشرفته، و حتی دسترسی به میدیای غیر وابسته به دولت، و رسانه­های اجتماعی مانند فیسبوک و یوتیوب و تویتر تا حدودی کمکی برای این مردم شدند تا از هویت فرهنگی و زبانی خود در مقابل تهاجم بی­وقفه نظام ولایت فقیه دفاع کنند.

جغرافیا و تغییر بافت جمعیتی و تغییر نام های بومی مردم غیر فارس در ایران از سیاست­های تبعیض گرانه سیستم سیاسی رژیم ولایت فقیه در ایران می­باشد که ملت­های غیر فارس در ایران با آن روبرو هستند. این سیاست آپارتایدی در مناطق مختلف غیر فارس یه درجه­ای رسیده که حتی موجب اعتراضات مردمی در مناطق مختلف ایران از زمان تاسیس این رژیم شده است، که می­توان اشاره ای به اعتراضات مردمی در الاحواز در سال 2005 و اعتراضات مردمی در آزربایجان در سال 2006 کرد.

رژیم ولایت فقیه در ایران سیاست اعدام، خفقان سیاسی، بازداشت و تبعید برای فعالین سیاسی، فرهنگی و حقوق بشری مردم غیر فارس را به کار برده تا بتواند بیداری مردم را کاهش داد. این اعتراضات که علیه سیاست­های نژادپرستانه رژیم ولایت فقیه به وقوع افتاده بعدها باعث شده که رژیم برای کنترل مردم از سپاه پاسداران و دستگاه اطلاعاتی استفاده کند. برای مثال، رژیم از طریق سپاه پاسداران سرزمین بلوچستان و الاحواز و کردستان را کنترل می­کند.

به خاطر تغییرات بافت جمعیتی که خود حاصل سیاست تبعیض گرانه و نژادپرستانه نظام ولایت فقیه می­باشد باعث شده شهرهای زیادی امروزه در مناطق غیر فارس هویت بومی خود را ازدست داده یا به مرز نابودی برسند. برای مثال، تشویق فارسها برای مهاجرت به الاحواز، بلوچستان و آزربایجان و ترکمن و دادن ادارات دولتی به این شهرک نشینان برای فشار علیه مردم بومی از عوامل ازدیاد تبعیض نژادی و قومی در ایران می­باشد.

 

تبعیض مذهبی

تبعیض مذهبی در ایران کاملا مشهود است. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی در ایران رئیس جمهور و رئیس مجلس و رهبر و اعضای وزیران بایستی پیرو مذهب شیعه اثنی عشری باشند، یعنی این حق از مردم سنی مذهب و بهائی و مسیحی گرفته شده است. این سیاست تبعیض مذهبی در واقع جزء اصلی بدنه رژیم است و رژیم از طریق مذهب و ایجاد اختلافات مذهبی نفوذ خود در منطقه خاورمیانه را گسترش داده است.

تبعیض علیه اهل تسنن و دیگر اقلیت­های دینی و مذهبی حتی وارد مناطق بومی مردم غیر فارس شده و نظام ولایت فقیه با سپردن ادارات دولتی و نظامی و اطلاعاتی به دست پیروان اهل تشیع وابسته به رژیم فشار علیه اقلیت­های مذهبی و دینی را گسترش داده است. برای مثال، اکثر بلقوه ادارات دولتی و نظامی و اطلاعاتی در بلوچستان تحت سیطره پیروان اهل تشیع اثنی عشره زابلی اداره می­شود، همین سیاست در کردستان و الاحواز هم دنبال می­شود.

سیاست تخریب اثار مذهبی وابسته به اقلیتهای مذهبی مانند کنیسه و کلیسا و تخریب قبرستان بهائی­ها و عدم اجازه بنا مسجد برای اهل تسنن در تهران علیرغم وجود بیش از یک ملیون سنی مذهب از دیگر سیاست­های تبعیض گرانه رژیم است که فشار علیه اقلیتهای مذهبی را بیشتر کرده است.

اکثر سیاسیون دولت ایران مانند آقای لاریجانی و حتی خود محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران (2005 تا 2013) بارها به صورت مستقیم علیه پیروان دین بهائی توهین و آنان را جاسوس غرب و صهیونیست در ایران معرفی کردند (کمپین حقوق بشر در ایران، 2013).

 

نتیجه گیری

نظام ولایت فقیه در حقیقت دو راه برای پیش بردن سیاست­های نژادپرستانه خود علیه ملت­های غیر فارس و اقلیت های دینی به کار می­برد، یکی استفاده از محور مذهبی و دادن دستگاه اطلاعاتی به متشددین شیعه اثنی عشری برای تحت فشار قرار دادن پیروان اقلیت­های دینی، و دیگری دادن پست ریاست جمهوری به دست افراطیون پیرو عقیده پارسی برای تحت فشار قرار دادن ملت­های غیر فارس که بتوانند بوسیله میدیا و فشار دستگاه اطلاعاتی فعالین مذهبی و قومی را تحت کنترل قرار دهند.

نژادپرستی بر اساس قومیتی و مذهبی در سیستم سیاسی نظام ولایت فقیه برنامه ریزی شده می­باشد که هدف نهایی آن ایجاد فتنه مذهبی بین شیعه و سنی در کشورهای عربی تا بتواند از بعضی شیعه­ها ستون پنجمی علیه کشورهای خود درست کند، و دیگری سرمایه­گذاری در سینما و میدیا برای تبلیغ هویت پارسی و تبلیغ آن حتی در خارج مرزهای ایران تا از آن طریق ایران را به عنوان کشور تاریخی پارس و ملت­های غیر فارس را به عنوان اقلیت­های قومی مهاجر به ایران معرفی کند.

این سیتم سیاسی در واقع در مرحله­ای از زمان پیشبرد موفقیت امیزی برای رژیم داشت ولی در سالهای اخیر به خاطر بیداری مردم غیر فارس و اقلیت­های مذهبی در ایران اعتراضات علیه این سیستم اداری رشد فزونی داشته و به همین جهت باعث شده که نظام ولایت فقیه برای متوقف کردن این بیداری سیاست سرکوب و قمع علیه این ملت­ها و اقلیت­های مذهبی را به کار گیرد. 

 

کامل البوشوکه

مركز مطالعات و تحقيقات مستقبل شرق

اشتراک گذارى !