ایران کشوری با ملیتهای مختلف است که ملت فارسها چیزی در حدودِ یک سوم جمعیت ایران کنونی را تشکیل میدهند. و مابقیِ جمعیت متشکل از ملت های مختلفِ ترک، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و بختیاری که به طور کلی در اقلیم خاص خود متمرکز هستند. البته تعداد دقیق این ملت ها مجزا نشده و حتی جمعیت فارس نیز نامعلوم است، ولی جمعیت ملتها بنا به آمار فعالان قومی بیش از 75% از کل جمعیت ایران کنونی است چراکه سرشماری در ایران تنها وابستگیهای مذهبی ملیتهای مختلف را تعیین میکند و نه ملیت آنها را.
با این وجود آذربایجانیها به مراتب پرجمعیتترین ملیت در ایران محسوب میشوند. تخمینهای مختلف آنها را میان 15 تا 25 میلیون که حدودِ یک سوم از جمعیت ایران به حساب میآید، قرار میدهند. اکثریتِ جمعیتِ آذربایجانی ها در استانهای شمالغربیِ جغرافیای ایران زندگی میکنند، که هممرز با کشورهای ترکیه، ارمنستان، آذربایجان و عراق است، که شامل آذربایجانغربی، آدربایجان شرقی، اردبیل و زنجان؛ همچنین تا حدودی گیلان و همدان و قزوین میباشد. براساس بعضی تخمینها، یک چهارم تا یک سومِ جمعیتِ تهران متشکل از مهاجرانی با ریشهی آذربایجانی میباشد.
هویتِ قومی و دینی در میان آذربایجان جنوبی
دیدگاه خیلی از روشنفکران نسبت به روابط آذربایجانیهای جنوبی و دولت مرکزی در تهران و فارسها به طور عام در جغرافیای ایران مستقیما به نیاز سیاسی فارس ها به آذربایجانیها برمیگردد چراکه فارسها بدون ترک آذربایجان جنوبی شاید تا کنون وجود سیاسی نداشته بودند. ضرورت و وابستگیهای مذهبی و تکامل آنها در مراحلی از تاریخ ایران نقش مهمی در بقای این کشور ایفا کرده است. آذربایجانیهای جنوبی به ترکی صحبت میکنند که بخشی از قومیت ترک میباشند که این زبان تقریبا با زبانِ کشور آذربایجان شمالی یکی است و همچنین شباهت زیادی به زبانِ صحبت شده در ترکیه دارد. این دو زبان (آذربایجانی و ترکیِ آناتولی) به صورت دو طرفه قابل فهم هستند. این زبان در میانِ آذربایجانیهای جنوبی ساکن در مناطق شمال غربیِ کغرافیای کنونی ایران به طور معمول استفاده میشود اما آموزش به این زبان در تمام سطوح در ایران ممنوع است.
زمان حکومتِ ملیِ در سلسلهی پهلوی ۱۹۲۵-۱۹۷۹ استقاده از زبان ترکی در جامعه و به طور کلی کاملا ممنوع بود. البته در حال حاضر جمهوری اسلامی اجازهی تاسیسِ ایستگاههای رادیویی و تلویزیونیِ آذربایجانی را داده است ولی در کنترول حکومت مرکز که فارسیسم آن را هدایت می کنند می باشد. تا کنون اکثریتِ آذربایجانیهای جنوبی از زبان فارسی برای ارتباطاتِ نوشتاری استفاده میکنند، چراکه زبان آذربایجانی- ترکی در ایران به دلیل فشارهای سیاسی و مستمر مدون و قاعدهمند نشده است. گویش با این زبان در میان مهاجران آذربایجانی در تهران، قم و شهرهای دیگرِ خارج از مناطق آذربایجان جنوبی در حال کمرنگ شدن است، که برخی معتقدند به کاهشِ خودشناسی که ناشی از سیاستهای سیمولاسیون فارس در میان آذربایجانیهای جنوبی برمیگردد.
مذهب شیعه و مشترکات با فارس ها
این واقعیت که آذربایجانیهای جنوبی و فارسها هر دو از مذهب شیعه پیروی میکنند آنها را از نظر تاریخی با هم متحد کرده است و از طرفی همچنین باعث ایجاد خصومت بینِ ترکها و کردهای آناتولی شده است که معتقد به مذهب سنی هستند. برای بسیاری از آذربایجانیهای مذهبی تا امروز ازدواج بینِ دو ترک با گرایشهای مختلف اسلام کاملا غیر قابل تصور است. اما به خاطر مهاجرتهای گستردهی آذربایجانیهای جنوبی به دیگر نواحیِ ایران، ازدواج بینِ دو شیعه با قومیتهای مختلف عادی شده است. این ازدواجها مهاجرها را از محیط ترک جدا کرده و باعثِ فارسی سازیِ آذربایجانیهای جنوبی شده است.
به عنوان شیعه، آذربایجانیهای جنوبی با جامعهی فارسها خو گرفتهاند. تعداد مقامات دولتیِ آذربایجانی به عنوان آخوند، فرماندهی ارتش، چهرههای برجسته در اقتصاد و نمایندگان نخبگان و روشنفکران قابل توجه است. از میان این تعداد برجسته ترین ها رهبر دینیِ ایران سید علی خامنهای، و رهبر مخالفان و نامزدِ اصلاح طلبِ انتخاباتِ سال 2009 میر حسین موسوی و کسانی دیگر میباشند.
رشد ملی گرایی در آذربایجان جنوبی
با وجود اینکه ملیگرایی همواره در بین آذربایجان جنوبی (شمال غربیِ ایران) وجود داشته، از دهه ی ۱۹۹۰ رشد چشمگیری پیدا کردهاست. این به علت فاکتورهای گوناگونی است که ملیت آذربایجان جنوبی را تحت تاثیر قرار داده است. در پیشرو مهمترین فاکتورهای بیرونی و درونیِ موثرِ ترغیب کننده برای آذربایجان جنوبی را مورد بررسی قرار میدهیم.
تحسین ترکیه
در میان جامعه و بخصوص شهرها، آگاهیهای گسترده ای در برابر فرمِ مذهبیِ دولت و مخالفتهایی علیه جنبههای بنیادی آن به وجود آمده است. نشانههای فراوانی و روبه رشدی مبنی بر خواستارهایی برای اصلاحات اجتماعی وجود دارد. که بعد از تطاهرات سالهای اخیر علیه حکومت طهران، بسیاری از افراد تحصیل کرده نسبت به هویت دینیِ خود کم اشتیاق تر شدهاند، در مقابل، آنها به تحسینِ غرب پرداختهاند که این موضوع برای آذربایجانیهای جنوبی نیز صدق میکند.
مردم آذربایجان جنوبی، ترکیه را بعنوان نمادِ قومی و کشوری آزاد، طرفدار غرب و تقریبا توسعه یافته که همچنین از نظر سیاسی و نظامی قدرتمند است که در نتیجه، ترکیه به عنوان کشوری “اروپایی” تر از ایران چه از نظر فرهنگی و چه از نظر ظاهر ساکنان آن شناخته میشود.
با اینکه استفاده از ماهواره در ایران به طور رسمی ممنوع است، تماشا کردنِ کانالهای ترکی در آذربایجان جنوبی به امری عادی در دههی ۱۹۹۰ تبدیل شد. همچنین بسیاری از خانوادههای آذربایجانی نیز برنامههای ترکیِ ماهواره را که انتخابهای فراوان و بسیار جذابتری از تلویزیون به شدت سانسور شدهی ایران دارد را تماشا میکنند.
تماشا کردنِ منظمِ برنامههای ترکی نه تنها آگاهیِ آنها از اتحادِ ترکها را بیشتر کرده، بلکه به تقویت حس قومی آذربایجانیهای جنوبی نیز اضافه کردهاست. جالب توجه است که از اوایل دههی ۲۰۰۰ کلمات ترکیِ آنتولی نیز در زبان آذربایجان جنوبی بیشتر شده است.
آذربایجان مستقل و آذربایجانی در ایران
تقسیم آذربایجان بین ایران و روسیه در ۱۸۲۹ منجر به روسی شدنِ فرهنگِ مردمِ آذربایجان شمالی شد که همچنین متحملِ سکولاریزاسیون فراوان آنها تحت حکومت شوروی شد. در همین زمان آذربایجان جنوبی در ایران بسیاری از آرمان های زندگیِ قومی خود، مخصوصا اسلام را حفظ کردند. تقسیمِ آذربایجان به دو قسمت شمالی و جنوبی باعث ایجاد اختلافاتی فرهنگی و هویتی که از بسیاری جهات در تضاد هستند شد.
این تقسیم همچنین در میان اجتماعهای آذربایجان جنوبی نیز بین مذهب و ملیگرایی به چشم میآید. محافظهکارانِ مذهبی که بیشتر متعلق به نسلهای پیرتر هستند خودشان را با شیعههای هم عقیدهی خود میشناسند. از طرفی دیگر در میان آذربایجانیهای سکولار و مخصوصا جوانان، اهمیتِ تشیع به عنوان پایهی هویتیِ خود در حال کمرنگ شدن است. آنها بیشتر خواهانِ بازگشت به ریشهی قومی ترکیِ خود یا بیانِ ملیگراییِ ترکی آذربایجانیِ خود هستند.
تظاهرات و نشان دادنِ نارضایتی
به علت عوامل فوق الذکر، از اواسط دههی 1990 احساس اشتراک قومی فرهنگی در میان آذربایجانیهای جنوبی افزایش پیدا کرده است. از سال 1996 تظاهرات بزرگتری در تبریز، ارومیه و بسیاری از شهرهای آذربایجان جنوبی تشکیل شده است. خواستهی اصلیِ معترضان، آموزش به زبان ترکی، شناخت قومی و ویژگیهای زبانیِ “آذربایجانهای ترک” –همانطور که آنها خود را با این عنوان معرفی میکنند- بوده است. همچنین گاهی اوقات درخواستهایی مبنی بر استقلال آذربایجان جنوبی بوده است.
ملیگرایی در ورزش فوتبال
از دیدگاه ممنوعیت بر تمامِ فعالیتهای رهاییبخشیِ قومی در آذربایجان جنوبی و همچنین تمامِ اجتماعهای ملی- زبانی، ورزش نقش مهمی در جنبشِ رهاییِ آذربایجان جنوبی دارد. موفقیتِ تیمِ تراختورسازیِ تبریز، باعث ایجادِ نوعی “ملی گراییِ در ورزش فوتبال” شدهاست. این تیم که در سال ۱۹۷۰ برپایهی کارخانهی تراختورسازی در تبریز بنا شده است، از همان موقع در لیگ برتر ایران جای داشته و موفقیت های را کسب نمود.
طرفدارانِ این تیم خواستههای خود مبنی بر نهادینه کردنِ آموزش، برنامههای رادیو و تلویزیونی با زبان قومی خود را تقریبا در هر بازی بیان میکنند. به طور بیسابقهای در ایران، جمعیتی از دهها هزار نفر از طرفداران فریادِ شعارهای کاملا ترکی زده و از نمادهایی کاملا ترکی مثل، “آذربایجان مال ماست، افغانستان مال شما”، “هر کسی حق دارد با زبان خود تحصیل کند”، “مرگ بر فاشیسمِ فارسی”، “زنده باد آذربایجان”، “مرگ بر کسانی که از ما تنفر دارند”، “ما به ترک بودن خود افتخار میکنیم” و… استفاده میکنند.
دریاچهی ارومیه و ملیسازیِ جنبشهای محیط زیستی
گروهی دیگر از اعتراضاتِ ضد دولتی که به شدت جنبهی ملیگرایانه پیدا کردهاست، تظاهراتی برای جلب توجه به سمتِ دریاچهی ارومیه و شرایط وخیم آن است. این دریاچهی نمکی هیچ جریان خروجی ندارد و به خاطر افزایش کشاورزی در مناطق حاشیهای مورد تهدید است. به علت افزایش استفاده از رودخانههایی که این دریاچه را تامین میکنند و تاسیسِ 30 سد در این آبها، سطح رودخانههای منبع دریاچه به شدت در حال پایین آمدن است که این امر به میزان حجم آب دریاچهی ارومیه لطمهی فراوانی خواهد زد.
از مارچ 2010، یک سری اعتراضات به امید جلب توجهها به سمت این مشکلِ اکولوژیکی به وجود آمد. با وجود اینکه طرفدارانِ تراختورسازی –که تمایلاتِ ملیگرایانه بسیار دارند- از ابتدا در این اعتراضات همکاری داشتند، خواستههای معترضان غیرسیاسی بود و با هدف حل یک مشکل زیستمحیطی بود. حتی بعضی از نمایندگانِ منتخبِ مردم نیز در میان این معترضین بودند و نامهی سرگشادهی آنها در روزنامه رسمیِ فارس به چاپ رسید. با وجود این، حکومت، برخوردی سخت علیه معترضین کرد و در طرف مقابل، معترضین با مطرح کردنِ مسائلِ سیاسی و ملیگرایانه در برابر آنها واکنش نشان دادند. در همین راستا حکومت در تجمع اعتراضی که اخیرا در حمایت از احیای دریاچهی ارومیه برپاشده بود، شماری از اعتراض کنندگان را دستگیروآنها را راهی زندان کرد.
نتیجهگیری
با وجود اینکه به نظر میرسد مرحلهای از رهایی و آزادی برای ملیگرایانِ آذربایجان جنوبی در راه است، حکومتِ فارسیسم و پرمحدودیت جمهوری اسلامی ایران این گام را بسیار سخت کرده است. همانطوری که آذربایجانیها نمایانگرِ بزرگترین ملیت در جغرافیای کنونی ایران هستند، استقلال طلبیِ روبه قدرتِ آنها تهدیدی بزرگ برای تمامیتِ ارضیِ ایران جعلی به شمار میآید. همچنین، قلمروِ آذربایجان جنوبی اهمیتِ استراتژیکِ ویژهای برای ایران، چه از نظر کشاورزی و چه از نطر راهِ صادراتی به ترکیه و کشورهای اروپایی دارد که در صورت استقلال آذربایجان جنوبی، ایران این موقعیت استراتژیک را از دست خواهد داد.
با وجود اینکه تلاشهای استقلالطلبانهی آذربایجانیهای جنوبی بعد از جریاناتِ انتخاباتِ ریاست جمهوریِ سال ۲۰۰۹ تحت الشعاع قرار گرفته است، این مساله همچنان خطری برای امنیت داخلی و تمامیت ارضیِ ایران جعلی به شمار می آید.
مهمتر از هر چیز، تنشهای که بین مردم آذربایجان جنوبی از یک طرف و فارسها از طرفی دیگر که روزنهای صورت می گیرد در واقع نمونهای از گرایشهای قومی و سیاسی بحق مردم آذربایجان جنوبی ومطالبات روز افزون آنها است که این امر نیز نشانگر فعالیت جنبشهای ملیگرایانهی ترک ضد حکومت فارسیسم می باشد. همچنین فراتر از مطالبات قومی سیاسی که در بازیهای اخیر فوتبال باشگاه تراختورسازی، ملیگرایانِ آذربایجان جنوبی به اعتراضاتِ پیرامون مسالهی وخیمِ دریاچه ارومیه که نماد قومی آنها است نیز تعمیم پیدا کرده و این اعتراضاتِ زیست محیطی روز به روز بیشتر می شود که جنبهی قومی سیاسی گرفته است. لذا خطرِ افزایشِ تنش در بینِ ملیگرایانِ برای تمامِ کشورهای چند قومیتی/ملیتی در خاور میانه مسالهای مهمی است که ایران از این مسئله مستثنا نیست ونخواهد بود. و یقینا استقلال آذربایجان جنوبی از ایران مسئله است که بازتابی گستردهی بر آیندهی منطقه و جغرافیای کنونی ایران خواهد داشت. و بدون شک بر ملت های دیگر ساکن در جغرافیای جعلی ایران تاثیر به سزایی خواهد داشت.
اسيل رضايى
منبع: مركز مطالعات و تحقيقات مزماه